جهت مخالف
جهت مخالف
پارت۱۶
ات ویو:
جونگکوک داشت کانالا رو عوض می کرد که رسید به یکی انگار بلخره راضی شد اومد كنار من به تاج تخت تکیه داده انگار هنوز منگ بود با خیال راحت داشتم پوفیلا می خوردیم و فیلمو تماشا میکردیم که یه صدایی اومد محکم برگشتم سمت در و با دقت گوش دادم
جونگکوک: موران؟چیزی شده؟
بعد روی لبم لبخند شیطانیی نشست برگشتم سمت جونگکوک چون صدای تلویزیون تقریبا کم بود به گمونم اون صدا رو شنیده بود و داشت با دقت گوش میداد
ات:اهای اقای منحرف به چی گوش میدی؟
بعد دستامو گذاشتم رو گوشاش و یه خنده ایی خرگوشیی کرد
دقیقن از چیزی بدم میومد سرم اومد هانا و لیان بودن و... هیچی بهتره پهش اصلننن فک نکنم
همیجوری غرق خیالات بودم كه جونگکوک از مچام گرفت و دستامو اورد پایین
کوک:من که دیگه بچه نیستم!
صدای تلویزیونو زیاد کردم
ات:هرچی!
جونگ کوک با حالت کیوت و تخس نگام کردم و دست به سینه شد
کوک:اصن خودت چند سالته؟!
ات:خیلی دوس داری سر سنت با بقیه بحث کنی؟!
کوک:عاره خیلی حالا بگو چند سالته
یرگشتم سمتش
ات:می خوای واقعن بدونی؟
کوک:عاره زود باش بگووو(کیوت)
ات:خب...
بهش خیره شدم
ات:۳۵ سالمه خوبه؟
کوک:چیییی؟!؟!؟! تو...تو از جین هیونگ بزرگترییی وایییی
همونطور که دست به سینه به تاج تخت دوباره تکیه داده بودم گفتم: خب؟ مشکل؟
از سکوتش فهمیدم بدجوری شكه شده برگشتم سمتش که دیدم داره با دهن باز نگام میکنه
کوک:داری شوخی می کنی!قسم بخور که سی و پنج سالته
ات:قسم می خورم
رفتم نزدیکش چند بار پلک زد دستمو گذاشتم رو سرش و موهاشو بهم ریختم
ات:دیدی ازت بزرگ ترم خرگوش کوچولو؟
جونگکوک با حالت حقبهجانب و قهر گفت:ولی قد من ازت بلند تره
ات:مگه به قده؟
کوک:عارهههه(کیوت)
وکل شب با قهر و دست به سینه به فیلم نگا کرد منم هرموقع نگاش می کردم خندم میگرفت از این حجم از کیوتی
داشت اخرای فیلم میشد که احساس کردم جونگکوک داره سرش میوفته پایین تا نگاش کردم سرش افتاد رو شونم ولی چون برگشته بودم سمتش سرش افتاد رو ترقوهم و باعث شد تعادلمو از دست بدم و بیوفتم و اونم بیوفته روم...
یهویی کمرمو گرفت و همونطور که سرش روی ترقوهم بود یه چیزی گفت:بزار بخوابم دیگه جیهوپ هیونگ
خندیدم
ات:مگه جیهوپشی بیدارت میکنه خوابالو؟
چونشو گذاشت روی ترقوهم
کوک:اع تو که جیهوپ نیستی!
ات:اثرات نوشیدنیه کاملن مشخصه
کوک:هرچی بزار بخوابم
با هزار بدبختی از زیر دستاش اومد بیرون و تلویزیونو خاموش کردم و خوراکیا رو گذاشتم توی یخچال اونجا و رفتم بیرون به در تکیه دادم
ات:این دیگه چه حس مزخرفی بود تجربه کردم؟ اخم کردم و لباسامو تکوندم(از خدات باشه بی لیاقت)
پارت۱۶
ات ویو:
جونگکوک داشت کانالا رو عوض می کرد که رسید به یکی انگار بلخره راضی شد اومد كنار من به تاج تخت تکیه داده انگار هنوز منگ بود با خیال راحت داشتم پوفیلا می خوردیم و فیلمو تماشا میکردیم که یه صدایی اومد محکم برگشتم سمت در و با دقت گوش دادم
جونگکوک: موران؟چیزی شده؟
بعد روی لبم لبخند شیطانیی نشست برگشتم سمت جونگکوک چون صدای تلویزیون تقریبا کم بود به گمونم اون صدا رو شنیده بود و داشت با دقت گوش میداد
ات:اهای اقای منحرف به چی گوش میدی؟
بعد دستامو گذاشتم رو گوشاش و یه خنده ایی خرگوشیی کرد
دقیقن از چیزی بدم میومد سرم اومد هانا و لیان بودن و... هیچی بهتره پهش اصلننن فک نکنم
همیجوری غرق خیالات بودم كه جونگکوک از مچام گرفت و دستامو اورد پایین
کوک:من که دیگه بچه نیستم!
صدای تلویزیونو زیاد کردم
ات:هرچی!
جونگ کوک با حالت کیوت و تخس نگام کردم و دست به سینه شد
کوک:اصن خودت چند سالته؟!
ات:خیلی دوس داری سر سنت با بقیه بحث کنی؟!
کوک:عاره خیلی حالا بگو چند سالته
یرگشتم سمتش
ات:می خوای واقعن بدونی؟
کوک:عاره زود باش بگووو(کیوت)
ات:خب...
بهش خیره شدم
ات:۳۵ سالمه خوبه؟
کوک:چیییی؟!؟!؟! تو...تو از جین هیونگ بزرگترییی وایییی
همونطور که دست به سینه به تاج تخت دوباره تکیه داده بودم گفتم: خب؟ مشکل؟
از سکوتش فهمیدم بدجوری شكه شده برگشتم سمتش که دیدم داره با دهن باز نگام میکنه
کوک:داری شوخی می کنی!قسم بخور که سی و پنج سالته
ات:قسم می خورم
رفتم نزدیکش چند بار پلک زد دستمو گذاشتم رو سرش و موهاشو بهم ریختم
ات:دیدی ازت بزرگ ترم خرگوش کوچولو؟
جونگکوک با حالت حقبهجانب و قهر گفت:ولی قد من ازت بلند تره
ات:مگه به قده؟
کوک:عارهههه(کیوت)
وکل شب با قهر و دست به سینه به فیلم نگا کرد منم هرموقع نگاش می کردم خندم میگرفت از این حجم از کیوتی
داشت اخرای فیلم میشد که احساس کردم جونگکوک داره سرش میوفته پایین تا نگاش کردم سرش افتاد رو شونم ولی چون برگشته بودم سمتش سرش افتاد رو ترقوهم و باعث شد تعادلمو از دست بدم و بیوفتم و اونم بیوفته روم...
یهویی کمرمو گرفت و همونطور که سرش روی ترقوهم بود یه چیزی گفت:بزار بخوابم دیگه جیهوپ هیونگ
خندیدم
ات:مگه جیهوپشی بیدارت میکنه خوابالو؟
چونشو گذاشت روی ترقوهم
کوک:اع تو که جیهوپ نیستی!
ات:اثرات نوشیدنیه کاملن مشخصه
کوک:هرچی بزار بخوابم
با هزار بدبختی از زیر دستاش اومد بیرون و تلویزیونو خاموش کردم و خوراکیا رو گذاشتم توی یخچال اونجا و رفتم بیرون به در تکیه دادم
ات:این دیگه چه حس مزخرفی بود تجربه کردم؟ اخم کردم و لباسامو تکوندم(از خدات باشه بی لیاقت)
۳.۸k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.