یه یهویی...پشت پنچره دفتر کار
آدم وقتی لبریز است از یاد کسی، هر روز هر جا که میرود یادش را با خودش میبرد. در عصرهای بارانی یا غروبهای زمستانی یا شبهای دلتنگی با یادش قدم میزند. در کافهها، در عطر قهوهها، در شعرها و آوازها، دست یادش را میگیرد، با یادش غمگین یا خوشحال میشود، میخندد یا گریه میکند. آدم وقتی با یاد یک نفر در مغزش یا در کنج سینهاش زندگی میکند، دیگر تنها نیست. هرکسی یاد خودش را دارد، و با آن عاشقانه زندگی میکند..
۱.۱k
۲۷ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.