🖇فراز و نشیب 🖇
V... RHS:
ارسلان: بعد از اینکه غذا رو گرفتم رفتم رو تخت و دیانا هنوز لخت روی تخت دزار بود و از درد میپیچید به خودش
.
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم .
دیانا: نمیتونم پاشم
ارسلان: اشکال نداره خودم میزارم دهنت
دیانا: پتو رو روی پایین تنه ام کشیدم
ارسلان: جعبه پیتزا رو باز کردم و یه تیکه برداشتم و نصفشو گذاشتم دهن دیانا
دیانا: پیتزاعه داغ بود و با اون دردی که داشتم با ولع میخوردم و ارسلان میزاشت دهنم .
ارسلان: دیانا اونقدر خوشمزه میخورد که دوس داشتم یه لقمش کنم و بخورمش
دیانا: ارسلان بسه دیگه نمیخوام.
ارسلان: دلت خوب شد ؟
دیانا: یکم ... ارسلان تشنمه.
ارسلان: بیا نوشابه بریزم برات
دیانا: نه آب میخوام
ارسلان: چشم
دیانا: ارسلان برام آب آورد و پیتزا هارو جمع کرد و کنارم دراز کشید
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
دیانا: از خواب بیدار شدم ارسلان هنوز خواب بود .... دستمو بردم تو موهاشو بوسی روی لپش زدم
ارسلان: بعد از اینکه غذا رو گرفتم رفتم رو تخت و دیانا هنوز لخت روی تخت دزار بود و از درد میپیچید به خودش
.
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم .
دیانا: نمیتونم پاشم
ارسلان: اشکال نداره خودم میزارم دهنت
دیانا: پتو رو روی پایین تنه ام کشیدم
ارسلان: جعبه پیتزا رو باز کردم و یه تیکه برداشتم و نصفشو گذاشتم دهن دیانا
دیانا: پیتزاعه داغ بود و با اون دردی که داشتم با ولع میخوردم و ارسلان میزاشت دهنم .
ارسلان: دیانا اونقدر خوشمزه میخورد که دوس داشتم یه لقمش کنم و بخورمش
دیانا: ارسلان بسه دیگه نمیخوام.
ارسلان: دلت خوب شد ؟
دیانا: یکم ... ارسلان تشنمه.
ارسلان: بیا نوشابه بریزم برات
دیانا: نه آب میخوام
ارسلان: چشم
دیانا: ارسلان برام آب آورد و پیتزا هارو جمع کرد و کنارم دراز کشید
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
دیانا: از خواب بیدار شدم ارسلان هنوز خواب بود .... دستمو بردم تو موهاشو بوسی روی لپش زدم
۲۱.۶k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.