دختر با موی صورتی پارت ۲۵

دامیان : یعنی فقط دلار ......ها
مدیر : بله
دامیان :چرا مدرسه ی ادن ...این جوری شده ....یعنی مدرسه ی ادن بخاطر دلار ....پول این قدر شبیح به مدرسه های درجه پایین شده
آنیا : دامیان ؟
دامیان سریع دو برابر اون دلارایی که داده بودن رو گذاشت رو میز مدیر
دامیان : اینقدر کافیه
مدیر : خ...خیلی زیاده
دامیان : حالا پولت هم دادیم ما توی یک اتاق و توی یک میز میشینیم
مدیر : حتما
(حیاط )
آنیا : من برم خوراکی بخرم بیارم بخوریم
دامیان و بکی : باشه
آنیا داشت میدوید طرف مغازه که به یک دختر که شبیه دامیان بود خوردم «خواهر دامیان »
(نکته : آنیا نمی دونه خواهر دامیانه)
آنیا : حالت خوبه
(ذهن آنیا)
وقتی سرش رو بلند کرد دیدم خیلی خیلی زیبا بود .........راستش یکم شبیح دامیان بود
خواهر دامیان : ببخشید حالت خوبه
آنیا : آره من خوبم ، من آنیا هستم
خواهر دامیان : سلام من درلینا هستم
آنیا : چه اسم زیبایی مثل خودت
لپ های درلینا گل میندازه
درلینا : ممنونم شما هم زیبا هستین
(ذهن آنیا )
کککااااووواااییییی خیلی نازه
آنیا : میگم می خوای با هم دوست شیم
درلینا : حتما ، ببین اگر مشکلی نداری بعد مدرسه ..........................



بقیش برای پارت ۲۶