•مستر جئون • part ۱۱
+کوک راستش من فردا و پس فردا نمیتونم بیام مطب بخاطر همین دکتر مونبین پیشت میمونه اون آدم خیلی خوبیه مثل من مراقبته اوکی ؟
_اوکی
+خب دیگه من برم بابای
ا.ت ویو :رفتم سمت در قفل رو باز کردم که دیدم دستم کشیده شد
+چیکار میکنی
_نه نه نمیخوام فرار کنم بد برداشت نکن
+خب چیشدع
_ا.ت ...میشه نری ؟لطفا
+خب ...خودمم دلم نمیخواد برم اما خیلی مهمه نگران چیزی نباش من به دکتر مونبین مثل چشمام اعتماد دارم نمیزاره کسی بیاد اینجا یا شایدم از من بهتر باشه هوم
_باشه بورو خدافظ
+هوم بابای
رفتم بیرون درو قفل کردم که دیدم مونبین جلوی دره اتاقه
(بچه ها نمیدونم علامت مونبین ؛بود یا نه اما الان از این استفاده میکنم )
؛هوم قبول کرد ؟
+آره ،اما مونبین مثل چشمات ازش مراقبت کن و اینو یادت نره که فقط من و تو و لوسی میدونیم جونگ کوک اینجاس باشه ؟
؛نترس کلا پیشش میمونم وقتی خستس اینا میام بیرون نگران نباش
+و اینکه نزار چانگ بیاد اینجا اومد هم بگو کلید دست منه بفهمم رفته داخل دیگه ...
؛باشه باشه بورو نترس لوسی هم پیشمه نترس
+اوکی فعلا
امروز پدرم میومد خونم برای همین تا دو روز مرخصی گرفتم چند سال بود ندیده بودمش رفتم خونه وضع مالی خیلی خوبی داشتیم هم درآمد من خیلی خوب بود هم بابام، بابام توی هلدینگ کار میکرد و یه سهام دار بود .
شروع کردم به پختن غذا میخواستم مرغ سوخاری درست کنم .
کوک ویو :
۳ ساعت از رفتنش میگذشت مونبین پسر خوبی بود اما به ا.ت نمیرسید ا.ت خیلی دختر بامزه ای بود
؛کوک لب به غذا نزدی فشارت میوفته ها
_نمیخوام
؛ا.ت خیلی اسرار کرد که مراقبت باشم پوستمو میکنه تورو خدا یکم بخور
_نوچ
حمایت پلیز 🤍
شرط پارت بعد
لایک :۲۰
کامنت :۳۰
تا نرسونید نمیزارما هروقت پارت گذاشته بودم شرط نرسیده بود ♥️
_اوکی
+خب دیگه من برم بابای
ا.ت ویو :رفتم سمت در قفل رو باز کردم که دیدم دستم کشیده شد
+چیکار میکنی
_نه نه نمیخوام فرار کنم بد برداشت نکن
+خب چیشدع
_ا.ت ...میشه نری ؟لطفا
+خب ...خودمم دلم نمیخواد برم اما خیلی مهمه نگران چیزی نباش من به دکتر مونبین مثل چشمام اعتماد دارم نمیزاره کسی بیاد اینجا یا شایدم از من بهتر باشه هوم
_باشه بورو خدافظ
+هوم بابای
رفتم بیرون درو قفل کردم که دیدم مونبین جلوی دره اتاقه
(بچه ها نمیدونم علامت مونبین ؛بود یا نه اما الان از این استفاده میکنم )
؛هوم قبول کرد ؟
+آره ،اما مونبین مثل چشمات ازش مراقبت کن و اینو یادت نره که فقط من و تو و لوسی میدونیم جونگ کوک اینجاس باشه ؟
؛نترس کلا پیشش میمونم وقتی خستس اینا میام بیرون نگران نباش
+و اینکه نزار چانگ بیاد اینجا اومد هم بگو کلید دست منه بفهمم رفته داخل دیگه ...
؛باشه باشه بورو نترس لوسی هم پیشمه نترس
+اوکی فعلا
امروز پدرم میومد خونم برای همین تا دو روز مرخصی گرفتم چند سال بود ندیده بودمش رفتم خونه وضع مالی خیلی خوبی داشتیم هم درآمد من خیلی خوب بود هم بابام، بابام توی هلدینگ کار میکرد و یه سهام دار بود .
شروع کردم به پختن غذا میخواستم مرغ سوخاری درست کنم .
کوک ویو :
۳ ساعت از رفتنش میگذشت مونبین پسر خوبی بود اما به ا.ت نمیرسید ا.ت خیلی دختر بامزه ای بود
؛کوک لب به غذا نزدی فشارت میوفته ها
_نمیخوام
؛ا.ت خیلی اسرار کرد که مراقبت باشم پوستمو میکنه تورو خدا یکم بخور
_نوچ
حمایت پلیز 🤍
شرط پارت بعد
لایک :۲۰
کامنت :۳۰
تا نرسونید نمیزارما هروقت پارت گذاشته بودم شرط نرسیده بود ♥️
۱۳.۱k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.