فیک صاحب تهیونگ پارت ۷
فیک صاحب تهیونگ پارت ۷
پرش زمانی به صبح
از خواب پاشدم دوشنبه بود،هرهفته دوشنبه ها باید میرفتم سالن تا لباس بپوشم و ازم عکس بگیرم.تلوزیون رو روشن کردمو واس خودم کورن فلکس ریختم.داشت فیلم همه ی ما مرده ایم رو پخش میکرد.
رفتم لباسامو پوشیدمو راه افتادم به سمت سالن
ویو ته
امروز خیلی کسل بودمو حوصله سرکار رفتن رو نداشتم که دیدم ا/ت بهم پیام داد و گفته میای بریم بیرون؟
از همونجا ا/ت و تهیونگ کلی باهم قرار گذاشتنو باهم صمیمی شدن تهیونگ چندبار ا/ت رو برد شرکتش
پرش زمانی به ۷ ماه بعد
صبح روز شنبه
صبح یچیزی بینیم رو قلقلک میداد،چشمامو باز کردم که با چهره ی زیبای یونتان مواجه شدم بوسش کرد و از رو خودم، برش داشتم و گذاشتمش کنار رفتم صورتمو شستم
برای صبحونه شیرو کیک خوردم و راه افتادم شرکت
تو راه باخودش:
وای یاخدا باز قراره منشیم خودشو بهم بچسبونه و چاپلوس بازی دراره خدا بهم رحم کنه
_____________________
۵ تا لایک= پارت بعد
پرش زمانی به صبح
از خواب پاشدم دوشنبه بود،هرهفته دوشنبه ها باید میرفتم سالن تا لباس بپوشم و ازم عکس بگیرم.تلوزیون رو روشن کردمو واس خودم کورن فلکس ریختم.داشت فیلم همه ی ما مرده ایم رو پخش میکرد.
رفتم لباسامو پوشیدمو راه افتادم به سمت سالن
ویو ته
امروز خیلی کسل بودمو حوصله سرکار رفتن رو نداشتم که دیدم ا/ت بهم پیام داد و گفته میای بریم بیرون؟
از همونجا ا/ت و تهیونگ کلی باهم قرار گذاشتنو باهم صمیمی شدن تهیونگ چندبار ا/ت رو برد شرکتش
پرش زمانی به ۷ ماه بعد
صبح روز شنبه
صبح یچیزی بینیم رو قلقلک میداد،چشمامو باز کردم که با چهره ی زیبای یونتان مواجه شدم بوسش کرد و از رو خودم، برش داشتم و گذاشتمش کنار رفتم صورتمو شستم
برای صبحونه شیرو کیک خوردم و راه افتادم شرکت
تو راه باخودش:
وای یاخدا باز قراره منشیم خودشو بهم بچسبونه و چاپلوس بازی دراره خدا بهم رحم کنه
_____________________
۵ تا لایک= پارت بعد
۳.۳k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.