(نفرت نا تمام)Part.17 فصل²
جیمین*ویو
رفتیم بعد چند روز خونه مون.
رفتیم.
خیلی خوشحالم.
چون اومدیم خونه مون.
خداروشکر بچه هم سالمه.
خیلی خوشحالم در کنار زن و بچه هستم.
خب دیگه وقت انتقام.
هستش چون.
انتقام اصلی.
رو دارم با مرگ.
پدر ا/ت میگیرم.
اونا میدونن دشمنشون منم.
فردا توی یه تله میندازمش.
نقشه یا همون تله:
نقشم اینه که.
به یکی از ادمای بابای ا/ت.
یه عالمه پول میدم تا اینکار و انجام بده.
بهش بگم.
به بابای ا/ت زنگ میزنه و اون رو به یه جایی.
که من بهش لوکیشن میدم.
بیاره.
اونجا من میرم جلو.
مثل اینکه منم نمیدونم چه خبر و من و.
اون رو به اینجا کشوندن یه سریع ها.
البته الکی.
و کلی ادم که من جور کردم.
دور مون با اسلحه هستن.
مثلا مارو میخوان بزنن.
ولی به بابای ا/ت میزنن.
این نقشه منه
پایان نقشه.
ا/ت*ویو
از جیمین میترسم.
چون این وقت ها.
بر زد بابام حرف میزنه و.
این من ومیترسونه
پایان
رفتیم بعد چند روز خونه مون.
رفتیم.
خیلی خوشحالم.
چون اومدیم خونه مون.
خداروشکر بچه هم سالمه.
خیلی خوشحالم در کنار زن و بچه هستم.
خب دیگه وقت انتقام.
هستش چون.
انتقام اصلی.
رو دارم با مرگ.
پدر ا/ت میگیرم.
اونا میدونن دشمنشون منم.
فردا توی یه تله میندازمش.
نقشه یا همون تله:
نقشم اینه که.
به یکی از ادمای بابای ا/ت.
یه عالمه پول میدم تا اینکار و انجام بده.
بهش بگم.
به بابای ا/ت زنگ میزنه و اون رو به یه جایی.
که من بهش لوکیشن میدم.
بیاره.
اونجا من میرم جلو.
مثل اینکه منم نمیدونم چه خبر و من و.
اون رو به اینجا کشوندن یه سریع ها.
البته الکی.
و کلی ادم که من جور کردم.
دور مون با اسلحه هستن.
مثلا مارو میخوان بزنن.
ولی به بابای ا/ت میزنن.
این نقشه منه
پایان نقشه.
ا/ت*ویو
از جیمین میترسم.
چون این وقت ها.
بر زد بابام حرف میزنه و.
این من ومیترسونه
پایان
۱۲.۳k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.