part 12
ات:اههه اوک بعد اینکه ظرفارو شستم رفتمو خودمو روی تخت پرت کردم که یونگی اومد تو اتاق ات:چی شده یونگی:هیچی درساتو نوشتی؟ ات:اهه نه یادم رفت اشکال نداره بده من برات مینویسم ات:واقعا
یونگی:اوهوم داشتم مشقارو مینوشتم که نگاهم رفت پیش ات چه کیوت خوابش برده بود.من واقعا یه روزه عاشقش شدم.رفتم سمتش و پتو رو روش انداختم.بعد از اینکه مشقارو نوشتم رفتم پیش ات و از پشت بغلش کردمو خوابیدم.
یونگی:اوهوم داشتم مشقارو مینوشتم که نگاهم رفت پیش ات چه کیوت خوابش برده بود.من واقعا یه روزه عاشقش شدم.رفتم سمتش و پتو رو روش انداختم.بعد از اینکه مشقارو نوشتم رفتم پیش ات و از پشت بغلش کردمو خوابیدم.
۹.۵k
۲۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.