فیک جونگکوک:زیرزمین
فیک جونگکوک:زیرزمین
part⁶²
ویو ا.ت
کم کم چشمامو باز کردم
فکر کردم توی خونه ای خودم ام ولی وقتی از جام بلند شدم
دیدم که اتاق خودم نیست
آخه من کجام،اینجا کجاست من اینجا چیکار میکنم
از روی تخت بلند شدم سرم درد میکرد
رفتم سمت در قبل از اینکه در رو باز کنم
یکی در رو باز کرد
جونگکوک بود
جونگکوک در رو باز کرد آمد تو بهم گفت...
_بیدار شدی بیبی
+چتو منو آوردی اینجا؟
_معلومه
+اما چرا؟
_معلوم نیست؟
+.......
_عاشقتم که آوردمت پیش خودم
+اینقدر چرت نگو برو اونور میخوام برم
_کجا؟
+به تو چه؟
_از این به بعد کارای تو به من مربوطه از پیش من نمیری
+برو اونور میخوام برم
_تو دیگه مال منی
+من مال هیشکی نیستم از جلو در برو اونور
_نشد دیگه من قبل از اینکه بری ایتالیا بهت گفتم وقتی برگشتی مال خودمی
+برو اونور(عصبی داد)
_سر من داد نزن(داد)
+برو اونور(داد)
_چرا داری سرم داد میزنی؟(داد و عصبی)
+چرا دیشب زدی توی صورت سوبنجو؟(عصبی و اخم)
_به تو دست زد خودت که دیدی دست زد به رون پات(اخم و خیلی عصبی)
+من خودم می دونم یه وقت دوست داشتم بهم دست بزنه(اخم)
_تو غلط میکنی(داد)
(قدم به قدم به ا.ت نزدیک میشه ا.ت میره عقب همین طوری جونگکوک بهش میگه...)
_تو فقط مال منی حتی اگه هم خودت نخوای مال منی کسی جز من جرات نزدیک شدن بهت رو نداره چه برسه به این که بخواد بهت دست بزنه خودت ام هیچ وقت همچین کاری نمیکنی اگه به کسی همچین اجازه ای دادی باهات کاری میکنم که دیگه حتی جرات نکنی بهش فکر کنی(عصبی)
(همین طوری که اینارو به ا.ت میگفت ا.ت از پشت سر میخوره به دیوار میخواد از طرف دیگه بره که جونگکوک دو تا ستش رو میزاره روی دیوار ا.ت نمی تونه بره میگه...)
_من خیلی خیلی زیاد عاشقتم اینقدر که یه روز ام بدونه فکر به تو نمیگذره تو فقط مال منی ا.ت
+برو کنار میخوام برم
_گفتم که حتی اگه خودت ام نخوای مال منی
+من....
ویو ا.ت
میخواستم بهش چیزی بگم که که با گذاشتن لباس روی لبم حرفمو نتونستن بزنم خواستم با دستم کنار بزنمش ولی من در برابر اون مثل مورچه بودام نمی تونستم
اون خیلی وحشیانه داشت لبامو م*ک میزد
(نرید گزارش بدید)
خیلی بد داشت مک میزد من همکاریش می کردام که یدفعه یه گاز خیلی محکم به لبم زد خیلی گاز محکمی زد
بعد زبو*نشو داخل دهنم کرد
(دیگه خودتون تصور کنید که چه جوری)
همین طوری داشت م*ک های عمیقی به لبم میزد
که منو برد سمت تخت
تقلا کردام ولی نمی شد اون خیلی قوی بود
بعد منو پرت کرد روی تخت روم خیمه زد
بهم گفت...
_لبای خیلی خوشمزه ای داری(خمار)
ویو ا.ت
اینو بهم گفت دوباره ازم لب گرفت
ایندفعه خیلی بدتر وحشیانه تر این کارو میکرد من همکارش نمی کردام فقط میخواستم برم خونه
چند دیقه ای همین طوری داشت ازم لب میگرفت نفسم دیگه داشت بند میومد
part⁶²
ویو ا.ت
کم کم چشمامو باز کردم
فکر کردم توی خونه ای خودم ام ولی وقتی از جام بلند شدم
دیدم که اتاق خودم نیست
آخه من کجام،اینجا کجاست من اینجا چیکار میکنم
از روی تخت بلند شدم سرم درد میکرد
رفتم سمت در قبل از اینکه در رو باز کنم
یکی در رو باز کرد
جونگکوک بود
جونگکوک در رو باز کرد آمد تو بهم گفت...
_بیدار شدی بیبی
+چتو منو آوردی اینجا؟
_معلومه
+اما چرا؟
_معلوم نیست؟
+.......
_عاشقتم که آوردمت پیش خودم
+اینقدر چرت نگو برو اونور میخوام برم
_کجا؟
+به تو چه؟
_از این به بعد کارای تو به من مربوطه از پیش من نمیری
+برو اونور میخوام برم
_تو دیگه مال منی
+من مال هیشکی نیستم از جلو در برو اونور
_نشد دیگه من قبل از اینکه بری ایتالیا بهت گفتم وقتی برگشتی مال خودمی
+برو اونور(عصبی داد)
_سر من داد نزن(داد)
+برو اونور(داد)
_چرا داری سرم داد میزنی؟(داد و عصبی)
+چرا دیشب زدی توی صورت سوبنجو؟(عصبی و اخم)
_به تو دست زد خودت که دیدی دست زد به رون پات(اخم و خیلی عصبی)
+من خودم می دونم یه وقت دوست داشتم بهم دست بزنه(اخم)
_تو غلط میکنی(داد)
(قدم به قدم به ا.ت نزدیک میشه ا.ت میره عقب همین طوری جونگکوک بهش میگه...)
_تو فقط مال منی حتی اگه هم خودت نخوای مال منی کسی جز من جرات نزدیک شدن بهت رو نداره چه برسه به این که بخواد بهت دست بزنه خودت ام هیچ وقت همچین کاری نمیکنی اگه به کسی همچین اجازه ای دادی باهات کاری میکنم که دیگه حتی جرات نکنی بهش فکر کنی(عصبی)
(همین طوری که اینارو به ا.ت میگفت ا.ت از پشت سر میخوره به دیوار میخواد از طرف دیگه بره که جونگکوک دو تا ستش رو میزاره روی دیوار ا.ت نمی تونه بره میگه...)
_من خیلی خیلی زیاد عاشقتم اینقدر که یه روز ام بدونه فکر به تو نمیگذره تو فقط مال منی ا.ت
+برو کنار میخوام برم
_گفتم که حتی اگه خودت ام نخوای مال منی
+من....
ویو ا.ت
میخواستم بهش چیزی بگم که که با گذاشتن لباس روی لبم حرفمو نتونستن بزنم خواستم با دستم کنار بزنمش ولی من در برابر اون مثل مورچه بودام نمی تونستم
اون خیلی وحشیانه داشت لبامو م*ک میزد
(نرید گزارش بدید)
خیلی بد داشت مک میزد من همکاریش می کردام که یدفعه یه گاز خیلی محکم به لبم زد خیلی گاز محکمی زد
بعد زبو*نشو داخل دهنم کرد
(دیگه خودتون تصور کنید که چه جوری)
همین طوری داشت م*ک های عمیقی به لبم میزد
که منو برد سمت تخت
تقلا کردام ولی نمی شد اون خیلی قوی بود
بعد منو پرت کرد روی تخت روم خیمه زد
بهم گفت...
_لبای خیلی خوشمزه ای داری(خمار)
ویو ا.ت
اینو بهم گفت دوباره ازم لب گرفت
ایندفعه خیلی بدتر وحشیانه تر این کارو میکرد من همکارش نمی کردام فقط میخواستم برم خونه
چند دیقه ای همین طوری داشت ازم لب میگرفت نفسم دیگه داشت بند میومد
۷.۴k
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.