part¹²
part¹²
قرار در شرکت 🖇️
لونا :باشه مامان....سونا ام خوبه
لونا ویو
داشتم با مامانم حرف میزدم که یهو کوک اون دختره از اتاق اومدن بیرون....چون اونور بودم نمیتونستن منو ببینن...یعنی کجا میرن.....اهههه مامان آخه الان وقت زنگ زدن بود...
لونا:مامان من باید برم کار دارم....
مامان :باشه دخترم خداحافظ......
لونا
تصمیم گرفتم برم دنبالشون رفتم سریع لباسام رو عوض کردم(لباس رو از یه جا آورد من نمیدونم😅)سوار ماشینم شدم رفتم دنبالشون
..................تازمانی که رسیدن به یه باشگاه
وات...اینجا چی میخوان برم دنبالشون سریع از ماشین اومدم بیرون رفتم داخل باشگاه
__________________
چند مین بعد تونستم پیداشون کنم ......واای
کوک داشت بکس کار میکرد چقدر جذابه ....چقدر هاته .....ولی اون دختره ی**** پیششه ...نکنه دوست دختره شه.....
همینجوری داشتم فکر میکردم که یهو دیدم کوک داره منو نگاه میکنه سریع برگشتم و رفتم سمت رختکن واای اخیش فرار کردم ....
کوک: مطمئنی....
ویو کوک
این سانا ام هی بهم میچسبه اصلا چرا میخواد بهش بکس یاد بدم همش میره رو مخم ....قبول کردم که بهش یاد بدم تا از دستش خلاص شم از اتاق اومدم بیرون با چشم دنبال لونا میگشتم ولی نبود ...ولش بعداً بهش میگم....وقتی رسیدیم باشگاه رفتم لباسام رو عوض کردم داشتم بکس کار میکردم به این سانا یاد میدادم که یهو لونا رو دیدم اینجا چیکار میکرد بعد منو دید وفرار کرد منم رفتم دنبالش....
کوک: مطمئنی....
لونا:امممممم
کوک:اینجا چیکار میکنی
لونا :اومدم بکس کار کنم
کوک:مگه بکس بلدی....خانوم کوچولو
لونا:کوچولو عمته....ایششششش ....اصلا به تو چه
کوک میره سمت لونا...لونا ام میره عقب میخوره به دیوار
لونا:چـ....چـ...چیکار میکنی
کوک:واسه چی اومدی دنبالم....
لونا:من دنبالت نیومدم...چی داری میگی
کوک:حسودی کردی ....
لونا:نه....سرت به جایی خورده
کوک:حسودی کردی...تا نگی ولت نمیکنم
لونا:........
لونا:اصلا.....اره حسودی کردم اون دختره نچسب کی بود هااااا(سریع گفت)
کوک:(خندید)
لونا:چرا میخندی
کوک لونا رو ول کرد
کوک:خوب......
اسکی ممنوع ❌
قرار در شرکت 🖇️
لونا :باشه مامان....سونا ام خوبه
لونا ویو
داشتم با مامانم حرف میزدم که یهو کوک اون دختره از اتاق اومدن بیرون....چون اونور بودم نمیتونستن منو ببینن...یعنی کجا میرن.....اهههه مامان آخه الان وقت زنگ زدن بود...
لونا:مامان من باید برم کار دارم....
مامان :باشه دخترم خداحافظ......
لونا
تصمیم گرفتم برم دنبالشون رفتم سریع لباسام رو عوض کردم(لباس رو از یه جا آورد من نمیدونم😅)سوار ماشینم شدم رفتم دنبالشون
..................تازمانی که رسیدن به یه باشگاه
وات...اینجا چی میخوان برم دنبالشون سریع از ماشین اومدم بیرون رفتم داخل باشگاه
__________________
چند مین بعد تونستم پیداشون کنم ......واای
کوک داشت بکس کار میکرد چقدر جذابه ....چقدر هاته .....ولی اون دختره ی**** پیششه ...نکنه دوست دختره شه.....
همینجوری داشتم فکر میکردم که یهو دیدم کوک داره منو نگاه میکنه سریع برگشتم و رفتم سمت رختکن واای اخیش فرار کردم ....
کوک: مطمئنی....
ویو کوک
این سانا ام هی بهم میچسبه اصلا چرا میخواد بهش بکس یاد بدم همش میره رو مخم ....قبول کردم که بهش یاد بدم تا از دستش خلاص شم از اتاق اومدم بیرون با چشم دنبال لونا میگشتم ولی نبود ...ولش بعداً بهش میگم....وقتی رسیدیم باشگاه رفتم لباسام رو عوض کردم داشتم بکس کار میکردم به این سانا یاد میدادم که یهو لونا رو دیدم اینجا چیکار میکرد بعد منو دید وفرار کرد منم رفتم دنبالش....
کوک: مطمئنی....
لونا:امممممم
کوک:اینجا چیکار میکنی
لونا :اومدم بکس کار کنم
کوک:مگه بکس بلدی....خانوم کوچولو
لونا:کوچولو عمته....ایششششش ....اصلا به تو چه
کوک میره سمت لونا...لونا ام میره عقب میخوره به دیوار
لونا:چـ....چـ...چیکار میکنی
کوک:واسه چی اومدی دنبالم....
لونا:من دنبالت نیومدم...چی داری میگی
کوک:حسودی کردی ....
لونا:نه....سرت به جایی خورده
کوک:حسودی کردی...تا نگی ولت نمیکنم
لونا:........
لونا:اصلا.....اره حسودی کردم اون دختره نچسب کی بود هااااا(سریع گفت)
کوک:(خندید)
لونا:چرا میخندی
کوک لونا رو ول کرد
کوک:خوب......
اسکی ممنوع ❌
۷.۹k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.