سناریو تهیونگ.:
طبق گفته ی مرد سر ساعت هشت اونجا وایساده بود،
قرار بود بعد بیست و یک سال دوباره مقابل هم قرار بگیرن
دختر از این موضوع شاد بود که قراره به ظاهر دوست قدیمیش رو ملاقات کنه
یاد قبلا افتاد این درختی که زیرش نشسته بود هنوزم قدیمی بود باهم اسمشو درخت شکوفه های گیلاس سحر آمیز گذاشته بودن
چون هر وقت زیرش مینشسن یه آرزو میکردن برآورده میشد
البته خانواده ی ا/ت با رفت و آمدش با تهیونگ مشکل داشتن اون موقع ها روابط بین دختر و پسر موضوعش خیلی دارک بود اما الان معمولی شده قانونای مزخرف برچیده شده بودن
آهی کشید و به بالای سرش خیره شد
یهو صدای بم یه شخصی توجهش رو جلب کرد
-مثل همیشه یه دختر حرف گوش کن
خنده ای کرد + مثل همیشه یه گودبوی پابوی اجوشی
تهیونگ اخم ساختگی کرد و گفت -یااااا خجالت بکش دختره ی بی تربیت همش 22 سالمه
+برای منی که چهارسال ازت کوچیکترم یه پیرمردی
*تهیونگ عشوه ی مخصوص به خودش اومد و کنار دختر نشست
-جای قدیمییه
+درسته...حالا چرا خواستی بیام اینجا
-امم خب راستش...امتحان ورودی دانشگاه فرانسه رو یادت میاد؟؟
ا/ت دستاشو بهم کوبید و ذوق زده گفت + قبول شدی؟؟؟
سرشو پایین انداخت و آروم لب زد -اوهوم
دختر خم شد و به خرس عسلی زندگیش نگاه کرد +چیشده تدی بر چرا ناراحتی
تهیونگ با لقبی که بهش خورده بود خوشحال شد ولی حفظ ظاهر توی خون کیم ها جریان داشته -عه بی تر ادب خیر سرت ازت بزرگترم
+بسه دیگه اصل حرفتو بزن
آهی کشید و خودشو جلوتر کشید دستای ا/ت رو توی دستاش گرفت و آروم شروع کرد به حرف زدن - زمان های گذشته که ما باهم دوست بودیم مخالفتا شدید بود که یادته؟ من تا چندماه پیش تو رو دوست خودم میدونستم ولی الان موقعیت احساساتم فرق کرده میخواستم ...میخواستم به..بهت بگم میتونم تنها تدی بر عسلی تو باشم و توام تدی شکلاتی تدی بر باشی؟؟
ا/ت با تعجب خندید این..این کیوت ترین اعترافی بود که شنیده بود
+وای خدا تهیونگ تو...میخوام برات عر بزنم..معلومه که میخوام خرس شکلاتی تو باشم چون خیلی وقته دوست دارم خرس عسلی
تهیونگ خنده ی مستطیلی درخشانش رو نشون دختر داد و گفت -پس باهام میای فرانسه؟..میتونی تو کافه ی آندره کار کنی کار مورد علاقت
ا/ت که حسابی خوشحال بود با قلبی که به سینش وحشیانه میکوبید گفت +معلومه که میام تدی بررر
محکم دستای همو گرفتن و به چشمای همدیگه خیره شدن
و این آغاز داستان عاشقانه زوج فرانسویمون بود
تورو خدا خوشتون اومده باشه🥺💜
قرار بود بعد بیست و یک سال دوباره مقابل هم قرار بگیرن
دختر از این موضوع شاد بود که قراره به ظاهر دوست قدیمیش رو ملاقات کنه
یاد قبلا افتاد این درختی که زیرش نشسته بود هنوزم قدیمی بود باهم اسمشو درخت شکوفه های گیلاس سحر آمیز گذاشته بودن
چون هر وقت زیرش مینشسن یه آرزو میکردن برآورده میشد
البته خانواده ی ا/ت با رفت و آمدش با تهیونگ مشکل داشتن اون موقع ها روابط بین دختر و پسر موضوعش خیلی دارک بود اما الان معمولی شده قانونای مزخرف برچیده شده بودن
آهی کشید و به بالای سرش خیره شد
یهو صدای بم یه شخصی توجهش رو جلب کرد
-مثل همیشه یه دختر حرف گوش کن
خنده ای کرد + مثل همیشه یه گودبوی پابوی اجوشی
تهیونگ اخم ساختگی کرد و گفت -یااااا خجالت بکش دختره ی بی تربیت همش 22 سالمه
+برای منی که چهارسال ازت کوچیکترم یه پیرمردی
*تهیونگ عشوه ی مخصوص به خودش اومد و کنار دختر نشست
-جای قدیمییه
+درسته...حالا چرا خواستی بیام اینجا
-امم خب راستش...امتحان ورودی دانشگاه فرانسه رو یادت میاد؟؟
ا/ت دستاشو بهم کوبید و ذوق زده گفت + قبول شدی؟؟؟
سرشو پایین انداخت و آروم لب زد -اوهوم
دختر خم شد و به خرس عسلی زندگیش نگاه کرد +چیشده تدی بر چرا ناراحتی
تهیونگ با لقبی که بهش خورده بود خوشحال شد ولی حفظ ظاهر توی خون کیم ها جریان داشته -عه بی تر ادب خیر سرت ازت بزرگترم
+بسه دیگه اصل حرفتو بزن
آهی کشید و خودشو جلوتر کشید دستای ا/ت رو توی دستاش گرفت و آروم شروع کرد به حرف زدن - زمان های گذشته که ما باهم دوست بودیم مخالفتا شدید بود که یادته؟ من تا چندماه پیش تو رو دوست خودم میدونستم ولی الان موقعیت احساساتم فرق کرده میخواستم ...میخواستم به..بهت بگم میتونم تنها تدی بر عسلی تو باشم و توام تدی شکلاتی تدی بر باشی؟؟
ا/ت با تعجب خندید این..این کیوت ترین اعترافی بود که شنیده بود
+وای خدا تهیونگ تو...میخوام برات عر بزنم..معلومه که میخوام خرس شکلاتی تو باشم چون خیلی وقته دوست دارم خرس عسلی
تهیونگ خنده ی مستطیلی درخشانش رو نشون دختر داد و گفت -پس باهام میای فرانسه؟..میتونی تو کافه ی آندره کار کنی کار مورد علاقت
ا/ت که حسابی خوشحال بود با قلبی که به سینش وحشیانه میکوبید گفت +معلومه که میام تدی بررر
محکم دستای همو گرفتن و به چشمای همدیگه خیره شدن
و این آغاز داستان عاشقانه زوج فرانسویمون بود
تورو خدا خوشتون اومده باشه🥺💜
۱۸.۶k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.