Pt12
اعظم خانم: ی بار دیک اذیتش کنی ب بابات میگم از ارص محرومت کنه ا/ت: چشم صدای زنگ اومد رفتم پایین در باز کنم اغظم خانم: یعنی این موقع شب کی میتونه باشه بیا دختر این چوماق نویسنده وردار با خمدت ببر دزدی چیزی بود بزن تو ملاجش( من: مال خودمه نمیدم) رفتم پایین دیدم یکی بالای دیوارع با تمام قدرت جیغ زدم همونی ک بالا دیوار بود از دیوار افتاد پایین پخش زمین شد ا/ت: چوماغو بدع منننننننن من: نهههههه قبل از اینکه حرف بزنه چوماغو ازش گرفتن میخواستم بزنم تو سرش ک از پشت چوماغو گرف من: اشناس ب مولا دزد نیس سربه مغزیش نکن {از زبان یونگی} داشتم با عباس اقا دربارع فاواید هندونه حرف میزدیم ک صدای جیغ ا/ت اومد اعظم خانم:دزد اومددددددههههه در خونه رو ببین نیاد تو کووووو دمپایبیییییی عبلس اقا سریع رفت سمت یخجال با ی ترفند خاص دو میزنه ب در یخجال بعد هولش داد ی رقص سرخ پوستی هم رف و در یخجال باز شد همه گوشت مرغا رو در اورد بلند شدم رفتم سمت حیاط
۱۵.۱k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.