عمارت شب ۱۳
_چی شد اجازه داد
_وای آره چرا اینجوری اومدی تو
با باران حس راحتی میکردم دختر خوب و خوشکلی بود خیلی دوستش داشتم
_خوبه تا من آماده میشم توهم آماده شو فهمیدی انگشتشو با حالت بامزهای تکون میداد منم میخندیدم
_هوشت داداش با توهم کجای نمیری انقدر میخندی
خیلی خوشحال بودم که باهام یکرنگ بودن منی سطحم خیلی با سطحشون فرق میکرد
_برو بیرون تا آماده شم
_نه دیگه میخوام ببینم داداشم چی تور کرده که امروز کیفش کوک بود حتما دیشب خیلی بهش خوشگذته
بعد از زیر خنده بالشت روی تخت و پرت کردم سمتش
_مرض،کوفته،حناق دوازده ساعته
خیلی خجالت کشیدم سرمو انداختم پایین
_خب دیگه توهم انقدر خجالت نکش بیشتر خوردنی میشی
_باران برو گمشو دیگه
_باش باش رفتم منو نزن
با بیرون رفتن باران منم رفتم آماده بشم...
_وای آره چرا اینجوری اومدی تو
با باران حس راحتی میکردم دختر خوب و خوشکلی بود خیلی دوستش داشتم
_خوبه تا من آماده میشم توهم آماده شو فهمیدی انگشتشو با حالت بامزهای تکون میداد منم میخندیدم
_هوشت داداش با توهم کجای نمیری انقدر میخندی
خیلی خوشحال بودم که باهام یکرنگ بودن منی سطحم خیلی با سطحشون فرق میکرد
_برو بیرون تا آماده شم
_نه دیگه میخوام ببینم داداشم چی تور کرده که امروز کیفش کوک بود حتما دیشب خیلی بهش خوشگذته
بعد از زیر خنده بالشت روی تخت و پرت کردم سمتش
_مرض،کوفته،حناق دوازده ساعته
خیلی خجالت کشیدم سرمو انداختم پایین
_خب دیگه توهم انقدر خجالت نکش بیشتر خوردنی میشی
_باران برو گمشو دیگه
_باش باش رفتم منو نزن
با بیرون رفتن باران منم رفتم آماده بشم...
۲.۴k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.