تکپارتی جین درخواستی

ویو ا.ت
دختر کوچولومون با داشت غر غر میکرد
من بابامو میخوامو فلان و فلان و فلان.......
جین قرار الانا دیگه بیاد ولی نیومد
من داشتم ظرف میشستمو به غر غر های دختر کوچولوم لیا گوش میدادم و میخندیدم
لیا:من بابامو میخوام،بابام همش میگه میاد ولی نمیاد منم خست......
یهو جین در رو باز کرد و با صدای بلند گفت من اومدم
لیا پرید بغل جین
لیا:بابایییییی"با ذوق
جین:سلام بیوتیه من 🥺💛
ا.ت:سلام جین"با خوشحالی
جین لیا رو گذاشت زمین و رفت ا.ت رو بغل کرد و بوسیدش
جین:دلم برات تنگ شده بود کیوتکم
ا.ت:دستمو دور گردنش حلقه کردم و گفتم منم همینطور
ا.ت:دخترت همش داشت غر میزد سر من که من بابامو میخوام
جین:من این کوشولو رو میخورم آخر
پرید لیا رو بغل کرد و برد رو تخت قلقلکش داد
لیا:بابایی نکن😂😂
جین:لیا رو بغل کرد و سرشو بوسید
جین:دوست دارم کوشولو
ا.ت:با حالت مظلومی نگاهشون میکرد🥺
جین:اومد ا.ت رو بغلش کرد و گفت تورو هم دوست دارم خانم حسود😂🩷مک عمیقی از لبت گرفت
ا.ت:دوست دارم 💙
جین:منم همینطور 🩷
لیا:من چی؟
جین:مثل مامانت حسود کوچولویی😂🩷🥺
ا.ت:بچمو اذیت نکن!توروهم دوست دختر کوشولوم❣️
جین:هردوتانو اندازه یه دنیا دوست دارم🩷🥺


the end❣️