مافیای من( پارت 7)
مو هاشو خشک کردن( از زبان جانگ کوک)اب میخورد
به زخمم درد خیلی شدیدی داشتم ولی نشون ندادم که ناراحت بشه از حمام اومدیم بیرون بهش گفتم که موهامو خشک کنه اونم خشک کرد لباس فقط یه
شلوارک بوشیدم همین بعد گفتم:من میرم پایین که گفت:نههههههه اینطوری نهه گفتم:چرااا.غیرتی شدی
گفت:اممم خب ا.. اره گفتم:باشه رفتم و یه بوسه عمیق به لباش زدم نمیدونم چرا لباش مزه عسل میداد
گفتم:من باید برم کار دارم گفت:چیکار گفتم:باید برم اصلحه جابه جا کنم.
گفت:باش منتظرت می مونم( از زبان ا. ت )-(شب )
جلو پنجره بودم و منتظر جانگ کوک بودم نگران بودم
اخه نیومده که در خونه باز شد سری از اتاق اومدم بیرون رفتم سمت جانگ کوک و بغلش کردم گفت:دلم برات تنگ شده بود اروم بردم سمت تخت و پرتم کرد رو تخت روم خیمه زد ولباشو گذاشت رولبم.......................... صبح با درد شدید از خواب پریدم . جانگ کوکم از خواب پرید و گفت:صبح بخیر
زندگی( عصر )زده بودیم فیلم..... داشتیم نگاه میکردیم
که یهو
صحنه دار شد:😨
به زخمم درد خیلی شدیدی داشتم ولی نشون ندادم که ناراحت بشه از حمام اومدیم بیرون بهش گفتم که موهامو خشک کنه اونم خشک کرد لباس فقط یه
شلوارک بوشیدم همین بعد گفتم:من میرم پایین که گفت:نههههههه اینطوری نهه گفتم:چرااا.غیرتی شدی
گفت:اممم خب ا.. اره گفتم:باشه رفتم و یه بوسه عمیق به لباش زدم نمیدونم چرا لباش مزه عسل میداد
گفتم:من باید برم کار دارم گفت:چیکار گفتم:باید برم اصلحه جابه جا کنم.
گفت:باش منتظرت می مونم( از زبان ا. ت )-(شب )
جلو پنجره بودم و منتظر جانگ کوک بودم نگران بودم
اخه نیومده که در خونه باز شد سری از اتاق اومدم بیرون رفتم سمت جانگ کوک و بغلش کردم گفت:دلم برات تنگ شده بود اروم بردم سمت تخت و پرتم کرد رو تخت روم خیمه زد ولباشو گذاشت رولبم.......................... صبح با درد شدید از خواب پریدم . جانگ کوکم از خواب پرید و گفت:صبح بخیر
زندگی( عصر )زده بودیم فیلم..... داشتیم نگاه میکردیم
که یهو
صحنه دار شد:😨
۴.۷k
۲۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.