تبهکار فریبنده
_ لعنتی ،راه بیوفت بریم
امکان نداشت اون تهیونگ بود اما مگه اون نمرده بود پس اصلا چرا داره با جونگکوک حرف میزنه
_این چرا رنگش پریده ، چیکارش کردی
÷به من چه زنت دیونس من کاریش نکردم از اون موقعه ای که خونه منفجر شد شروع کرد به گریه و مثل دیونه ها جیغ میکشه
_ صبر کن مگه بهش نگفتی نقشه رو
÷نه
_ نه ، من گفتم بهش بگو
÷ تو شوهرشی من بگم
_ای خدا ، خوبی انجلا
اروم سرم تکون دادم باورم نمیشد این دوتا با هم کنار امدن اما الان که صورتش رو میبینم شاید اگه نبود هم بد نبود تو فکر و خیال خودم بودم که صدای تیر اندازی بلند شد
+جیغغغغغغ
_دهنتو ببند راه بیوفت جونگکوک
تو ماشین پشت سرمون با سرعت می امدن و کوک هم گاز می داد و گاهی اوقات تیر اندازی می کرد
÷مگه نمرده پیرمرد خرفت
_نه انگار رفته بوده بیرون
÷اینم شانس منه
امکان نداشت اون تهیونگ بود اما مگه اون نمرده بود پس اصلا چرا داره با جونگکوک حرف میزنه
_این چرا رنگش پریده ، چیکارش کردی
÷به من چه زنت دیونس من کاریش نکردم از اون موقعه ای که خونه منفجر شد شروع کرد به گریه و مثل دیونه ها جیغ میکشه
_ صبر کن مگه بهش نگفتی نقشه رو
÷نه
_ نه ، من گفتم بهش بگو
÷ تو شوهرشی من بگم
_ای خدا ، خوبی انجلا
اروم سرم تکون دادم باورم نمیشد این دوتا با هم کنار امدن اما الان که صورتش رو میبینم شاید اگه نبود هم بد نبود تو فکر و خیال خودم بودم که صدای تیر اندازی بلند شد
+جیغغغغغغ
_دهنتو ببند راه بیوفت جونگکوک
تو ماشین پشت سرمون با سرعت می امدن و کوک هم گاز می داد و گاهی اوقات تیر اندازی می کرد
÷مگه نمرده پیرمرد خرفت
_نه انگار رفته بوده بیرون
÷اینم شانس منه
۱.۱k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.