مافیای عاشق پارت ۷ :)
من و نامجون رفتیم نشستیم سر میز شام سلام کردم و همه جوابم رو دادن داشتن درمورد حمله صحبت میکردن منم کاملا منظورشون رو میفهمیدم چون پدرم مافیا بود که یهوی ته گفت:بچه ها امشب دختر سفارش دادم واسه حال 😈🤣نامجون :واسه من دوتا بده... جین:مال من قیافش خشکل باشه🤣😈...جیمین مال من کوچولو باشه🥺🤣😈
شوگا مال منم فرقی نداره مهم نیست😪😐🤣جیهوپ:مال من کیوت باشه🥺🤣😈 ...ا/ت:امشب قرار بهتون خش بگذره 🤣فقط لطفا در دهنتون رو چسب بزنین صدای جیغ و نالتون نیاد که بانی رو میندازم به جون خودتون و دخترای که زیزتونن😐🤣
ته :بانی؟مگه پاچه میگیره... ا/ت :اره پاچه میگیره خوبم میگیره چرا از کوک نمیپرسی چطور پاچه میگیره؟😏...ته:کوک😳مگه باچه کوک رو گرفت🤣🤣... کوک:ببند دهنو ته تا نیومدم برات 👿🗡 همه ساکت شدیم ...بعد از غذا رفتم تو اتاقم لباس خوابم رو پوشیدمیه بلوز و شلوار کیوت پوشیدم و لباس خوابای بانی هم کردم تنش و رو تخت مخصوصش گذاشتم همین که گذاشتمش ۲دقیقه بعد خوابش برد 😂💔... منم دراز کشیدم رو تخت و کم کم داشت چشمامگرم میشد که صدای جیغ شنیدم 😂بلند شدم رفتم صدا از اتاق پسرا میومد نتونستم جلوی خندمو بگیرم و ریز ریز میخندیدم ..رفتم تو اتاق کم کم خوابم برد که تخت تکون خورد خواستم برگردم که یکی در گوشم گفت :لطفا تکون نخور تو بقلت احساس ارامش میکنم ...ا/ت:کوک گمشو برو تو اتاقت😠🗡...کوک:لطفا ا/ت بزار قول میدم کاری نکنم وقتی بهت دست میزنم احساس میکنم کل دنیا رو بهم میدن لطفا من از خودت دور نکن😔💔 با این حرفش اشک تو چشمام جمع شد نمیدونم چرا روم رو برگردوندم و رفت تو بغلش کوک:میشه ...؟😔...ا/ت :میشه چی؟ ...کوک:هیچی ولش کن😔💔 میدونستم چی میخاد لبم رو اروم کوبوندم به لبش اینگار هردومون به این بوسه احتیاج داشتیم بوسه کمکم وحشیانه شد هرد داشتیم از این بوسه لذت میبردیم که نفص کم اوردیم و جدا شدیم تو بغل هم خوابیدم توی گوشم اروم گفت :دوست دارم ... ا/ت :به همین زودی ؟؟😐 ... کوک : ا/ت لطفا بهم نه نگو هر موقع خواستی جوابش رو بهم بده از وقتی که تو رو توی اون مهمونی دیدم عاشقت شدم ولی تو دوسم نداری 😔...ا/ت: کی گفته من دوست ندارم من فکر کنم یه حسای نسبت بهت دارم اگر نداشتم توی حموم یا الان برای بوسیدن همراهی نمیکردم ولی به زمان بیشتری نیاز دارم من الان ۱روز بیشتر نیست اومدم باشه کوکی کوچولوی من ... کوک:باشه 😂🤣
پارت بعد رو ساعت ۳ میزارم:))))
شوگا مال منم فرقی نداره مهم نیست😪😐🤣جیهوپ:مال من کیوت باشه🥺🤣😈 ...ا/ت:امشب قرار بهتون خش بگذره 🤣فقط لطفا در دهنتون رو چسب بزنین صدای جیغ و نالتون نیاد که بانی رو میندازم به جون خودتون و دخترای که زیزتونن😐🤣
ته :بانی؟مگه پاچه میگیره... ا/ت :اره پاچه میگیره خوبم میگیره چرا از کوک نمیپرسی چطور پاچه میگیره؟😏...ته:کوک😳مگه باچه کوک رو گرفت🤣🤣... کوک:ببند دهنو ته تا نیومدم برات 👿🗡 همه ساکت شدیم ...بعد از غذا رفتم تو اتاقم لباس خوابم رو پوشیدمیه بلوز و شلوار کیوت پوشیدم و لباس خوابای بانی هم کردم تنش و رو تخت مخصوصش گذاشتم همین که گذاشتمش ۲دقیقه بعد خوابش برد 😂💔... منم دراز کشیدم رو تخت و کم کم داشت چشمامگرم میشد که صدای جیغ شنیدم 😂بلند شدم رفتم صدا از اتاق پسرا میومد نتونستم جلوی خندمو بگیرم و ریز ریز میخندیدم ..رفتم تو اتاق کم کم خوابم برد که تخت تکون خورد خواستم برگردم که یکی در گوشم گفت :لطفا تکون نخور تو بقلت احساس ارامش میکنم ...ا/ت:کوک گمشو برو تو اتاقت😠🗡...کوک:لطفا ا/ت بزار قول میدم کاری نکنم وقتی بهت دست میزنم احساس میکنم کل دنیا رو بهم میدن لطفا من از خودت دور نکن😔💔 با این حرفش اشک تو چشمام جمع شد نمیدونم چرا روم رو برگردوندم و رفت تو بغلش کوک:میشه ...؟😔...ا/ت :میشه چی؟ ...کوک:هیچی ولش کن😔💔 میدونستم چی میخاد لبم رو اروم کوبوندم به لبش اینگار هردومون به این بوسه احتیاج داشتیم بوسه کمکم وحشیانه شد هرد داشتیم از این بوسه لذت میبردیم که نفص کم اوردیم و جدا شدیم تو بغل هم خوابیدم توی گوشم اروم گفت :دوست دارم ... ا/ت :به همین زودی ؟؟😐 ... کوک : ا/ت لطفا بهم نه نگو هر موقع خواستی جوابش رو بهم بده از وقتی که تو رو توی اون مهمونی دیدم عاشقت شدم ولی تو دوسم نداری 😔...ا/ت: کی گفته من دوست ندارم من فکر کنم یه حسای نسبت بهت دارم اگر نداشتم توی حموم یا الان برای بوسیدن همراهی نمیکردم ولی به زمان بیشتری نیاز دارم من الان ۱روز بیشتر نیست اومدم باشه کوکی کوچولوی من ... کوک:باشه 😂🤣
پارت بعد رو ساعت ۳ میزارم:))))
۱۰۷.۲k
۱۶ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.