راه برگشت~P⁹
ایلی کرم ریز اومدددد😉
بچه ها ببینین اسلاید ² قیافه ا/ت یا شما هست
اسلاید ³ قیافه یوکی خدا بیامرز😐💔
و اصلنم حالم خوب نیست یکی واقعا داره با گذشتم
اذیتم میکنه نپرسین چرا ولی بگم حال روحیم اصن خوب نیست ولی پارت میدم نگران نباشین.فق دعا کنین یارو رو کارما بگیرتش اروم شم😑😢
خب دیگه زر نزنم بریممممم
_______________________
تمام صورت قشنگ ا/ت خطخطی بود...
سانزو سریع رفت دستای ا/ت رو باز کنه که یهو یک تفنگ پشت سرش گرفته شد؛
؟؟:نه صدات در میاد نه تکون میخوری فهمیدی؟
سانزو:و اگه اینکارو نکنم..؟
؟؟:دوست دخترت میمیره.
سانزو در ذهن:اوه نه من غلط بکنم همچین کاری کنم:/
سانزو برگشت*
سانزو:اکی بگو چی میخوای؟
؟؟:چیزی نمیخوام فقط میخوام جونتو بگیرم.
سانزو:اصن تو کی هستی؟ماسکتو بردار حداقل لعنتی..
؟؟:من برادر همون دختریم که باند کثافت شما لعنتیا دزدیدش و بعد سه ماه جسدشو بهم برگردوندن.. عوضی حالا میخوام همون بلاهایی که سر خواهر مظلومم اوردیو سر رلت بیارم.
سانزو:حالا فهمیدم...تو چجوری اومدی رد روم؟
؟؟:اصن به تو مربوطع؟
سانزو:اوکی به جهنم..یچیزی میخوای نه؟
؟؟:یه راهی هست که این دختررو از مرگ نجات بدی.
سانزو:و اون راه چیه؟
؟؟:بهباندت خیانت کنی و رییست رو به قتل برسونی.
(پ.ن:بیسمیلا چی شدددد)
سانزو:اوه شت..
+نه سانزو اینکارو نکن نهایتش من میمیرم.
سانزو:اما اگه تو بمیری...
+مهم نیست ببین اگه ت به بانتن خیانت کنی صد درصد میکشنت و تو هیچ جا نمیتونی فرار کنی. بزار منو بکشه به جهنم من اصن ارزشی ندارم نه برای کسی مهمم نه کسی ازم سود میبره.
سانزو:ا/ت خفه شو*با فریاد*
کوکو:اوه قضیه ناموسی شد😑💔
+سانزو...تو داری گریه میکنی..؟
(پ ن پ😐)
سانزو:ا/ت...نه راه پس دارم نه راه پیش...من نمیخام عشق زندگیمو از دست بدم....هق...ا/ت...تو برام خیلی....هق...مهمی...خواهش میکنم اینجوری فکر نکن...هق...بعد مردن من که همین چند ثانیه دیگه خواهد...بود....هق...یادت باشه...کسی بود...که...هق...همیشه عاشقت بود...و تورو با تموم وجود میخواست....
+نه سانزو اینکارو نکن😢
سانزو:ا/ت...تورو توی دنیای دیگه میبینم...من فراموشت میکنم....اما....توی پنجمین فصل سال، چهارمین ماه زمستون،۴۵ اسفند(عهههه چیه نمیدونم زمستون میلادی چه ماهیه)،ساعت ۲۵:۶۷ دقیقه، تو فرودگاهیکه اتوبوس میاد،تو هفته ای که شنبه نداشت،توروزی که ما خورشید رو ندیدیم...من فراموشت میکنم،همینقدر غیرممکن♡
سانزو تفنگ رو برداشت اروم هدف رو به سمت سر خودش گرفت...
________________
پارت بعدی امشب
بچه ها دقت کنین ادامه داره و این پارت اخر نیست.
دوصتون دارم❤️
بچه ها ببینین اسلاید ² قیافه ا/ت یا شما هست
اسلاید ³ قیافه یوکی خدا بیامرز😐💔
و اصلنم حالم خوب نیست یکی واقعا داره با گذشتم
اذیتم میکنه نپرسین چرا ولی بگم حال روحیم اصن خوب نیست ولی پارت میدم نگران نباشین.فق دعا کنین یارو رو کارما بگیرتش اروم شم😑😢
خب دیگه زر نزنم بریممممم
_______________________
تمام صورت قشنگ ا/ت خطخطی بود...
سانزو سریع رفت دستای ا/ت رو باز کنه که یهو یک تفنگ پشت سرش گرفته شد؛
؟؟:نه صدات در میاد نه تکون میخوری فهمیدی؟
سانزو:و اگه اینکارو نکنم..؟
؟؟:دوست دخترت میمیره.
سانزو در ذهن:اوه نه من غلط بکنم همچین کاری کنم:/
سانزو برگشت*
سانزو:اکی بگو چی میخوای؟
؟؟:چیزی نمیخوام فقط میخوام جونتو بگیرم.
سانزو:اصن تو کی هستی؟ماسکتو بردار حداقل لعنتی..
؟؟:من برادر همون دختریم که باند کثافت شما لعنتیا دزدیدش و بعد سه ماه جسدشو بهم برگردوندن.. عوضی حالا میخوام همون بلاهایی که سر خواهر مظلومم اوردیو سر رلت بیارم.
سانزو:حالا فهمیدم...تو چجوری اومدی رد روم؟
؟؟:اصن به تو مربوطع؟
سانزو:اوکی به جهنم..یچیزی میخوای نه؟
؟؟:یه راهی هست که این دختررو از مرگ نجات بدی.
سانزو:و اون راه چیه؟
؟؟:بهباندت خیانت کنی و رییست رو به قتل برسونی.
(پ.ن:بیسمیلا چی شدددد)
سانزو:اوه شت..
+نه سانزو اینکارو نکن نهایتش من میمیرم.
سانزو:اما اگه تو بمیری...
+مهم نیست ببین اگه ت به بانتن خیانت کنی صد درصد میکشنت و تو هیچ جا نمیتونی فرار کنی. بزار منو بکشه به جهنم من اصن ارزشی ندارم نه برای کسی مهمم نه کسی ازم سود میبره.
سانزو:ا/ت خفه شو*با فریاد*
کوکو:اوه قضیه ناموسی شد😑💔
+سانزو...تو داری گریه میکنی..؟
(پ ن پ😐)
سانزو:ا/ت...نه راه پس دارم نه راه پیش...من نمیخام عشق زندگیمو از دست بدم....هق...ا/ت...تو برام خیلی....هق...مهمی...خواهش میکنم اینجوری فکر نکن...هق...بعد مردن من که همین چند ثانیه دیگه خواهد...بود....هق...یادت باشه...کسی بود...که...هق...همیشه عاشقت بود...و تورو با تموم وجود میخواست....
+نه سانزو اینکارو نکن😢
سانزو:ا/ت...تورو توی دنیای دیگه میبینم...من فراموشت میکنم....اما....توی پنجمین فصل سال، چهارمین ماه زمستون،۴۵ اسفند(عهههه چیه نمیدونم زمستون میلادی چه ماهیه)،ساعت ۲۵:۶۷ دقیقه، تو فرودگاهیکه اتوبوس میاد،تو هفته ای که شنبه نداشت،توروزی که ما خورشید رو ندیدیم...من فراموشت میکنم،همینقدر غیرممکن♡
سانزو تفنگ رو برداشت اروم هدف رو به سمت سر خودش گرفت...
________________
پارت بعدی امشب
بچه ها دقت کنین ادامه داره و این پارت اخر نیست.
دوصتون دارم❤️
۳.۳k
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.