*راز دل*
*راز دل*
ماه وش :
دیگه بی توجهی هاش داشت دیونه ام می کرد بی توجه کتاب می خوند کتاب رو کشیدم وگفتم : فکر نمی کنی تنبی بدی در نظر گرفتی برام
کیهان : تنهام بزار
- تنهات بزارم میرم دیگه منو نبینی
نگام کرد وگفت : چیکار کنم قربون صدقه ات برم برای کارت می دونی میدون رو دادی دست دشمن
- به خودت اعتماد نداری می ترسی جلوش کم بیاری
گونه ام آتیش گرفت متحیر نگاش کردم خودشم ماتش برده بود دستمو نگاه کردم خونی شده بود
عقب عقب رفتم
کیهان : ماه وش
جیغ زد : نیا جلو ...مگه دروغ میگم برو با همون هرزه
کیهان : بفهم چی میگی ماه وش
- بهت بر خورد حرف زنتو زدم چرا طلاقش نمیدی یک ماه گذشته هیچ کاری نکردی ترسیدی ازش می ترسی یا چشت پیش اون وعشوه هاشه
کیهان : ماه وش
- خفه شم گم شم یک ماهه نگاهمم نکردی دروغ نمیگم که برو پیشش منم میرم پی زندگی خودم
کیهان : بسه ماه وش ...لبت داره خون میاد
- به توچه اصلا برات مهمه ...
دیگه داشتم جیغ می زدم وکیهان مات ومبهوت نگام می کرد
- شده یه بار فکر کنی بگی این احمقی که دوستم داره آدمه زنه نیاز به توجه داره با کدومش اینجوری رفتار کردی چرا چون من کسی رو ندارم چو....
سرمو تو سینش فشرد وگفت : غلط کردم آروم باش ماه وش
با مشت می زدمش رهام نمی کرد انقدر تو بغلش گریه کردم داشتم از حال می رفتم پیرهن سفیدش خونی شده بود
- ولم کن
اروم رهام کرد رفتم تو اتاقم رفتم صورتم رو بشورم جای دستش رو گونه ام معلوم بود از ته دل زده بود لبم بدجور پاده شده بود وباد کرده بود
- ماه وش
برگشتم ونگاش کردم لبشو گاز گرفت وگفت : چیکار کردم خدااا
اومد طرفم
- به من دست زدی جیغ می زنم
رفت عقب وگفت : نمی دونم چی شد ماه وش ...
در رو بستم زد به در جیغ زدمو وگفتم : برو
همونجا نشستم وانقدر گریه کردم تا اروم شدم با همون حالم اومدم بیرون کیهان نشسته بود پشت در وسرش رو تکیه داده بود به دیوار چشاشو باز کردبا دیدنم بلند شد وبغلم کرد
کیهان : معذرت می خوام دستم بشکنه
صورتمو غرق بوسه کرد فقط لبمو نمی بوسید چون بدجورزخم شده بود بلندم کرد رو دستاش وگذاشتم رو تخت خسته از بوسه هاش گفتم : بسه کیهان برو
کیهان : نمیرم
پشت کردم بهش وملافه رو کشیدم رو صورتم چشام بخاطر گریه های شدیدم سنگین بود وراحت خوابیدم
ماه وش :
دیگه بی توجهی هاش داشت دیونه ام می کرد بی توجه کتاب می خوند کتاب رو کشیدم وگفتم : فکر نمی کنی تنبی بدی در نظر گرفتی برام
کیهان : تنهام بزار
- تنهات بزارم میرم دیگه منو نبینی
نگام کرد وگفت : چیکار کنم قربون صدقه ات برم برای کارت می دونی میدون رو دادی دست دشمن
- به خودت اعتماد نداری می ترسی جلوش کم بیاری
گونه ام آتیش گرفت متحیر نگاش کردم خودشم ماتش برده بود دستمو نگاه کردم خونی شده بود
عقب عقب رفتم
کیهان : ماه وش
جیغ زد : نیا جلو ...مگه دروغ میگم برو با همون هرزه
کیهان : بفهم چی میگی ماه وش
- بهت بر خورد حرف زنتو زدم چرا طلاقش نمیدی یک ماه گذشته هیچ کاری نکردی ترسیدی ازش می ترسی یا چشت پیش اون وعشوه هاشه
کیهان : ماه وش
- خفه شم گم شم یک ماهه نگاهمم نکردی دروغ نمیگم که برو پیشش منم میرم پی زندگی خودم
کیهان : بسه ماه وش ...لبت داره خون میاد
- به توچه اصلا برات مهمه ...
دیگه داشتم جیغ می زدم وکیهان مات ومبهوت نگام می کرد
- شده یه بار فکر کنی بگی این احمقی که دوستم داره آدمه زنه نیاز به توجه داره با کدومش اینجوری رفتار کردی چرا چون من کسی رو ندارم چو....
سرمو تو سینش فشرد وگفت : غلط کردم آروم باش ماه وش
با مشت می زدمش رهام نمی کرد انقدر تو بغلش گریه کردم داشتم از حال می رفتم پیرهن سفیدش خونی شده بود
- ولم کن
اروم رهام کرد رفتم تو اتاقم رفتم صورتم رو بشورم جای دستش رو گونه ام معلوم بود از ته دل زده بود لبم بدجور پاده شده بود وباد کرده بود
- ماه وش
برگشتم ونگاش کردم لبشو گاز گرفت وگفت : چیکار کردم خدااا
اومد طرفم
- به من دست زدی جیغ می زنم
رفت عقب وگفت : نمی دونم چی شد ماه وش ...
در رو بستم زد به در جیغ زدمو وگفتم : برو
همونجا نشستم وانقدر گریه کردم تا اروم شدم با همون حالم اومدم بیرون کیهان نشسته بود پشت در وسرش رو تکیه داده بود به دیوار چشاشو باز کردبا دیدنم بلند شد وبغلم کرد
کیهان : معذرت می خوام دستم بشکنه
صورتمو غرق بوسه کرد فقط لبمو نمی بوسید چون بدجورزخم شده بود بلندم کرد رو دستاش وگذاشتم رو تخت خسته از بوسه هاش گفتم : بسه کیهان برو
کیهان : نمیرم
پشت کردم بهش وملافه رو کشیدم رو صورتم چشام بخاطر گریه های شدیدم سنگین بود وراحت خوابیدم
۱۳.۱k
۲۵ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.