فیک تهیونگ (اعذاب عشق)پارت۱۵
از زبان ا/ت
پشتش تهیونگ وارد اتاقم شد زن عموش رو ازم جدا کرد که جی یون گفت : ولم کن تهیونگ حق این دختر مثل خواهرش مرگه..( سوتی داد 😃🔪)
با صدای بی جونی گفتم : ساکت شو..تو خودت قاتلی چون همچین چیزی رو فهمیدم و به آقای کیم گفتم میخواستی بکشیم
بلند داد زد و گفت : خفه شو دختره روانی تو سم دادی به خورد تهیم تا بکشیش و انتقامت رو بگیری
من چیکار کردم ؟
با تعجب گفتم : چی..من همچین کاری نکردم
به تهیونگ نگاه کردم انگار اونم حرفهای زن عموش رو باور کرده بود..همون طور که به تهیونگ نگاه میکردم گفتم : من نکردم
اما بدون توجه به من گفت : زن عمو بریم
رفتن بیرون از اتاق..از چی حرف میزدن آقای کیم چِش شده ؟
دره اتاقم باز شد و جونگ هیون و جینا اومدن داخل ( جینا دکتره برای همین فهمیده که ا/ت تو بیمارستان)
جینا نگران نگام کرد و گفت : ا/ت حالت خوبه چیشده ؟
جونگ هیون گفت : کاره اون پسرس مگه نه الان میرم حقش رو میزارم کف دستش
داشت میرفت که جینا جلوش رو گرفت جینا بهم نگاه کرد و گفت : ا/ت لطفاً بگو چی شده ؟
همه چیز رو براشون تعریف کردم جونگ هیون اعصبی توی اتاق قدم رو میرفت هی به تهیونگ لعنت می فرستاد
گفتم : جینا تو دکتری میتونی بری تو اتاق پدره تهیونگ و خودت معاینَش کنی وضعیتش رو ببینی
گفت : آره میتونم ولی تهیونگ منو میشناسه بهت شک نمیکنه ؟ گفتم : نه شک نمیکنه لطفاً برو
گفت : باشه پس من برم
از زبان جینا
الان بهترین موقعیت بود که به تهیونگ بفهمونم که کاره ا/ت نیست رفتم اتاق پدره تهیونگ گفتم همه برن و فقط تهیونگ بمونه
همین طور که داشتم سِرُم رو تنظیم میکردم گفتم : تهیونگ تو فکر میکنی کاره ا/ت بوده؟
گفت : جینا تو دوست ا/ت هستی پس از اون دفاع میکنی
با جدیت نگاش کردم و گفتم : ا/ت همچین کاری نمیکنه
گفت : بعید نیست ازش بر میاد
گفتم : پشیمون میشی از گفته هات در مورد ا/ت
پشتش تهیونگ وارد اتاقم شد زن عموش رو ازم جدا کرد که جی یون گفت : ولم کن تهیونگ حق این دختر مثل خواهرش مرگه..( سوتی داد 😃🔪)
با صدای بی جونی گفتم : ساکت شو..تو خودت قاتلی چون همچین چیزی رو فهمیدم و به آقای کیم گفتم میخواستی بکشیم
بلند داد زد و گفت : خفه شو دختره روانی تو سم دادی به خورد تهیم تا بکشیش و انتقامت رو بگیری
من چیکار کردم ؟
با تعجب گفتم : چی..من همچین کاری نکردم
به تهیونگ نگاه کردم انگار اونم حرفهای زن عموش رو باور کرده بود..همون طور که به تهیونگ نگاه میکردم گفتم : من نکردم
اما بدون توجه به من گفت : زن عمو بریم
رفتن بیرون از اتاق..از چی حرف میزدن آقای کیم چِش شده ؟
دره اتاقم باز شد و جونگ هیون و جینا اومدن داخل ( جینا دکتره برای همین فهمیده که ا/ت تو بیمارستان)
جینا نگران نگام کرد و گفت : ا/ت حالت خوبه چیشده ؟
جونگ هیون گفت : کاره اون پسرس مگه نه الان میرم حقش رو میزارم کف دستش
داشت میرفت که جینا جلوش رو گرفت جینا بهم نگاه کرد و گفت : ا/ت لطفاً بگو چی شده ؟
همه چیز رو براشون تعریف کردم جونگ هیون اعصبی توی اتاق قدم رو میرفت هی به تهیونگ لعنت می فرستاد
گفتم : جینا تو دکتری میتونی بری تو اتاق پدره تهیونگ و خودت معاینَش کنی وضعیتش رو ببینی
گفت : آره میتونم ولی تهیونگ منو میشناسه بهت شک نمیکنه ؟ گفتم : نه شک نمیکنه لطفاً برو
گفت : باشه پس من برم
از زبان جینا
الان بهترین موقعیت بود که به تهیونگ بفهمونم که کاره ا/ت نیست رفتم اتاق پدره تهیونگ گفتم همه برن و فقط تهیونگ بمونه
همین طور که داشتم سِرُم رو تنظیم میکردم گفتم : تهیونگ تو فکر میکنی کاره ا/ت بوده؟
گفت : جینا تو دوست ا/ت هستی پس از اون دفاع میکنی
با جدیت نگاش کردم و گفتم : ا/ت همچین کاری نمیکنه
گفت : بعید نیست ازش بر میاد
گفتم : پشیمون میشی از گفته هات در مورد ا/ت
۱۳۹.۰k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.