p8
p8
ایمسولویو*
لباساموپوشیدمورفتمبیرونکهتهیونگگفت
÷محضاحتیاطدستتوبدهبگیرمکهنیوفتیچیزینخوردیسرتگیجمیره
-.....(سکوت)
دستموگرفتکهرسیدیمبهپلههایهودیدمدستشوولکردویهپلهرفتپایینکهیهو
برایداستایلبغلمکردواییداشتمذوبمیشدمدستامودورگردنشحلقهکردمکه
نیوفتم
تهیونگویو*
رسیدیمبهپلههاکهدستشوولکردموبرایدبغلشکردمگونشسرخشدهبودوازخجالت
داشتآبمیشدخندمگرفتهبودمدستاشودورگرنمحلقهکردهبودکهدستایداغش
یجوراییداشتتحریکممیکرددیدمبهمزلزده
÷نمیخایدستاززلزدنبرداری
-ها..چیزببخشید(رفتنزیرزمین)
سرمروسینشبودمقشنگصدایقلبشومیشنیدمهعیکاشمیشدمالمنباشه
÷خب..(گذاشتشروزمین)
-بریم
رفتیموسوارماشینشدیمسرموبهشیشهتکیهدادموخوابمبردکهباوایسادنماشین
چشماموبازکردم...
تهیونگویو*
دیدمخابیدمنمگفتمخبحتماخیلیخستسجلویسوپرمارکتیوایسادموکلی
خوراکیبراشخریدمکههمینکهنشستمتوماشینچشاشوواکرد
-اینهمهخوراکیبرایکیههه
÷خب...برایتو
-ش..شوخیمیکنیدیگهاره؟
÷نهکاملاجدیم
-عرررذوقسگیمرسیی(پریدوبغلشکرد)
اوهتازهفهمیدمچگوهیخوردم
-ب..بببببخشیدددد(رفتنزیرزمین)
÷خندمگرفتهبودایندخترواقعاااکیوتههه(توذهنش.خندشگرفتهبودداشتپاره
میشدکهجلویخودشوگرفت)
-خ..خببریمخونهخستم
÷امردیگهه
-همیندیگهتوخستهنیستی
÷حالاکهفکرشومیکنمارهخستممیخامفقطتوبغلتبخابم
-چ..چی(تعجب)
÷شوخیکردمدخترجدینگیر(خنده)
-ا..اهاباشه
رفتیمورسیدیمخونهزودپیادهشدموباخوراکیهارفتمتو....
..............................................................................
ایمسولویو*
لباساموپوشیدمورفتمبیرونکهتهیونگگفت
÷محضاحتیاطدستتوبدهبگیرمکهنیوفتیچیزینخوردیسرتگیجمیره
-.....(سکوت)
دستموگرفتکهرسیدیمبهپلههایهودیدمدستشوولکردویهپلهرفتپایینکهیهو
برایداستایلبغلمکردواییداشتمذوبمیشدمدستامودورگردنشحلقهکردمکه
نیوفتم
تهیونگویو*
رسیدیمبهپلههاکهدستشوولکردموبرایدبغلشکردمگونشسرخشدهبودوازخجالت
داشتآبمیشدخندمگرفتهبودمدستاشودورگرنمحلقهکردهبودکهدستایداغش
یجوراییداشتتحریکممیکرددیدمبهمزلزده
÷نمیخایدستاززلزدنبرداری
-ها..چیزببخشید(رفتنزیرزمین)
سرمروسینشبودمقشنگصدایقلبشومیشنیدمهعیکاشمیشدمالمنباشه
÷خب..(گذاشتشروزمین)
-بریم
رفتیموسوارماشینشدیمسرموبهشیشهتکیهدادموخوابمبردکهباوایسادنماشین
چشماموبازکردم...
تهیونگویو*
دیدمخابیدمنمگفتمخبحتماخیلیخستسجلویسوپرمارکتیوایسادموکلی
خوراکیبراشخریدمکههمینکهنشستمتوماشینچشاشوواکرد
-اینهمهخوراکیبرایکیههه
÷خب...برایتو
-ش..شوخیمیکنیدیگهاره؟
÷نهکاملاجدیم
-عرررذوقسگیمرسیی(پریدوبغلشکرد)
اوهتازهفهمیدمچگوهیخوردم
-ب..بببببخشیدددد(رفتنزیرزمین)
÷خندمگرفتهبودایندخترواقعاااکیوتههه(توذهنش.خندشگرفتهبودداشتپاره
میشدکهجلویخودشوگرفت)
-خ..خببریمخونهخستم
÷امردیگهه
-همیندیگهتوخستهنیستی
÷حالاکهفکرشومیکنمارهخستممیخامفقطتوبغلتبخابم
-چ..چی(تعجب)
÷شوخیکردمدخترجدینگیر(خنده)
-ا..اهاباشه
رفتیمورسیدیمخونهزودپیادهشدموباخوراکیهارفتمتو....
..............................................................................
۷۵۸
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.