فن فیک چیبی کوچولوی من:)پارت ۱۳:)
سلام گوگولیا میبینید چقد خوبم داخل این چند وقت زود ب زود پارت میدم:))
البته دلیلش اینه ک فردا و پس فردا نیستم شایدم شنبه هم نباشم برا همین دوتا پارت براتون میزارم:))
.
وقتی اینو گفت مایکی عصبی شد.
و با داد گفت:
مایکی:هوی هوی تمه یا لال شو یا اون زبونتو از ته قطع میکنم. من فقط اجازه دارم اینطوری صداش کنم شیفهم شد؟
اون پسره هم ک تابلو بود عین چ ریده بود ت خودش آروم گفت:
پسره:چ..چشم م..مایکی
مایکی هم ی تک خندهای کرد و برگشت سمت من و گفت:
مایکی:میایی با هم دوست شیم؟
منم ک اصلا از طرز رفتارش با بقیه بچه ها خوشم نیومده بود گفتم:
من: نه ممنونم اصلا از پسرای قلدری مثل ت خوشم نمیاد ترجیح میدم همون همکلاسی های ک همو نمیشناسیم باشیم.
مایکی ام ک از ری اکشن من خوشش اومد و خندید و گفت:
مایکی:باشه پس ازین ب بعد منو ت دشمنای همیم.
منم ی تک خنده ای کردم و گفتم:
من:باشه پس منو ت ازین ب بعد دشمنای همیم.
مایکی:باشه پس منتظر شوخی های خرکیم باش خیلی دوست دارم گریتو ببینم.
من:هه هه ب همین خیال باش من استاد اینم ک گریه پسرای پر رو و قلدری مثل ت رو در بیارم.
منو مایکی از اون ب بعد زیاد همدیگه رو ازیت میکردیم و با هم شوخی های خرکیم میکردم دراکن بدبختم این وسط منو مایکی رو از هم جدا میکرد و نصیحتمون میکرد ب مایکی میگفت ک اون دختره و ظعیفه باید با دخترا آروم رفتار کنی و ب منم میگفت ت ی دختری و باید آروم رفتار کنی و انقدر با مایکی دعوا نکن ولی ن من ن مایکی هیچکدوممون ب حرفاش گوش نمی دادیم.
کلاس هفتم ک بودیم زیاد با هم دعوا میکردیم و شیطنت میکردم برای همین داخل مدرسه به ما میگفتن زوج های شیطون.
وقتیم ک ب کلاس هشتم رسیدیم کم با هم دعوا میکردیم و بیشتر سرگرم کارای خودمون بودیم حتی وقتیم ک با مایکی دعوا میکردم اون خیلی زود کوتاه میومد و ازم عذرخواهی میکرد وقتی هم ک من میدیدم مایکی هی کوتاه میاد و با لبخند معروف دختر کشش ب من لبخند میزد و عذرخواهی میکرد باعث میشد عصابم خورد بشه بنابراین منم دیگ باهاش دعوا نمیکردم اما بازم همدیگر رو اذیت میکردیم.
من ب مایکی حسودیم میشد چون زندگی خوبی داشت و یکی از خودش میگذش تا زندگی اون عالی باشه.
وقتی ب کلاس نهم رسیدیم همچی تغییر کرد.
.
خب خب منتظر پارت ۱۴ هم باشید:))
اگر لایک ها بالا ۱۳ ک این پارت ۱۳ هس باشه پارت ۱۴ رو میدم چون کرم دارم(~‾▿‾)~
البته دلیلش اینه ک فردا و پس فردا نیستم شایدم شنبه هم نباشم برا همین دوتا پارت براتون میزارم:))
.
وقتی اینو گفت مایکی عصبی شد.
و با داد گفت:
مایکی:هوی هوی تمه یا لال شو یا اون زبونتو از ته قطع میکنم. من فقط اجازه دارم اینطوری صداش کنم شیفهم شد؟
اون پسره هم ک تابلو بود عین چ ریده بود ت خودش آروم گفت:
پسره:چ..چشم م..مایکی
مایکی هم ی تک خندهای کرد و برگشت سمت من و گفت:
مایکی:میایی با هم دوست شیم؟
منم ک اصلا از طرز رفتارش با بقیه بچه ها خوشم نیومده بود گفتم:
من: نه ممنونم اصلا از پسرای قلدری مثل ت خوشم نمیاد ترجیح میدم همون همکلاسی های ک همو نمیشناسیم باشیم.
مایکی ام ک از ری اکشن من خوشش اومد و خندید و گفت:
مایکی:باشه پس ازین ب بعد منو ت دشمنای همیم.
منم ی تک خنده ای کردم و گفتم:
من:باشه پس منو ت ازین ب بعد دشمنای همیم.
مایکی:باشه پس منتظر شوخی های خرکیم باش خیلی دوست دارم گریتو ببینم.
من:هه هه ب همین خیال باش من استاد اینم ک گریه پسرای پر رو و قلدری مثل ت رو در بیارم.
منو مایکی از اون ب بعد زیاد همدیگه رو ازیت میکردیم و با هم شوخی های خرکیم میکردم دراکن بدبختم این وسط منو مایکی رو از هم جدا میکرد و نصیحتمون میکرد ب مایکی میگفت ک اون دختره و ظعیفه باید با دخترا آروم رفتار کنی و ب منم میگفت ت ی دختری و باید آروم رفتار کنی و انقدر با مایکی دعوا نکن ولی ن من ن مایکی هیچکدوممون ب حرفاش گوش نمی دادیم.
کلاس هفتم ک بودیم زیاد با هم دعوا میکردیم و شیطنت میکردم برای همین داخل مدرسه به ما میگفتن زوج های شیطون.
وقتیم ک ب کلاس هشتم رسیدیم کم با هم دعوا میکردیم و بیشتر سرگرم کارای خودمون بودیم حتی وقتیم ک با مایکی دعوا میکردم اون خیلی زود کوتاه میومد و ازم عذرخواهی میکرد وقتی هم ک من میدیدم مایکی هی کوتاه میاد و با لبخند معروف دختر کشش ب من لبخند میزد و عذرخواهی میکرد باعث میشد عصابم خورد بشه بنابراین منم دیگ باهاش دعوا نمیکردم اما بازم همدیگر رو اذیت میکردیم.
من ب مایکی حسودیم میشد چون زندگی خوبی داشت و یکی از خودش میگذش تا زندگی اون عالی باشه.
وقتی ب کلاس نهم رسیدیم همچی تغییر کرد.
.
خب خب منتظر پارت ۱۴ هم باشید:))
اگر لایک ها بالا ۱۳ ک این پارت ۱۳ هس باشه پارت ۱۴ رو میدم چون کرم دارم(~‾▿‾)~
۸.۷k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.