🤎 سفری به گذشته 🤎
پارت ۸
۲ ساعت بود که داشتم
اینه هو خر کار میکردم
خسته شدم و رفتم یکم بشینم
_ برو یکم استراحت کن
+ واقعا ( ذوق زده )
_ اوهوم
فورا رفتم داخل
و یادم افتاد خانم گفته بود
خونه رو درست کنم
داشتم به دیوار چیز میز برای خوشگلی میزدم
بالای چهارپایه بودم که
یهو افتادم و یکی منو گرفت و با هم افتادیم زمین و از شانس گوه لب هام روی لباس بود
چشمامو باز کردم که دیدم
واتتتتتتتتت دیدم رو تهیونگ افتادم
زود از روش بلند شدم و گفتم
+ وای ناتاشا خاک تو سرت
آقا ببخشید به خدا یهویی شد
اصلا من برم ها
همین طور که داشت پا میشد گفت
_ این بار دوم هست که اشتباه میکنی
حواسم هست بهتا
+ واییییی بازم ببخشید
زود رفتم تو اتاق و درو بستم نشستم رو تخت
این دیگه چه فاجعه ای بود
ٱروم رسماً رفت
ولی خدایی چه لبایی داشت
۲ ساعت بود که داشتم
اینه هو خر کار میکردم
خسته شدم و رفتم یکم بشینم
_ برو یکم استراحت کن
+ واقعا ( ذوق زده )
_ اوهوم
فورا رفتم داخل
و یادم افتاد خانم گفته بود
خونه رو درست کنم
داشتم به دیوار چیز میز برای خوشگلی میزدم
بالای چهارپایه بودم که
یهو افتادم و یکی منو گرفت و با هم افتادیم زمین و از شانس گوه لب هام روی لباس بود
چشمامو باز کردم که دیدم
واتتتتتتتتت دیدم رو تهیونگ افتادم
زود از روش بلند شدم و گفتم
+ وای ناتاشا خاک تو سرت
آقا ببخشید به خدا یهویی شد
اصلا من برم ها
همین طور که داشت پا میشد گفت
_ این بار دوم هست که اشتباه میکنی
حواسم هست بهتا
+ واییییی بازم ببخشید
زود رفتم تو اتاق و درو بستم نشستم رو تخت
این دیگه چه فاجعه ای بود
ٱروم رسماً رفت
ولی خدایی چه لبایی داشت
۳.۹k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.