آینده خوب پارت ۲
ا.ت ویو
سر یه میز خالی نشستیم ولی تا نشستیم یه اکیپ پسر دورمون کردن
دیدم یکی از پسرا که فک کنم اسمش جیمین بود داشت می سو رو اذیت میکرد
لیلیث:جیمین پسر مظلومم🦫
حرصم در اومد از بین اون همه پسر بلند شدمو با جفت دستم کوبیدم روی میز
ا.ت: ازش دور شو
جیمین:نشم چی؟
ا.ت :اونوقت............(یکی از پسرا نزاشت حرفمو ادامه بدم و فکر کنم همون جیهوپ بود)
جیهوپ:(اشاره به جیمین که از می سو دور شه)
ا.ت :می سو بلند شو بریم
بلند شدیم بریم که یهو شنیدم یکی ادای منو در اورد همون چنتا قدمی که رفته بودم جلو رو از پشت رفتم عقب میدونستم کی پرت کرده اینطور که صداش میزدن اسمش مان شی بود نزدیکش شدم خم شدمو صورتمو به صورتش نزدیک کردم از یه قهوه ی داغ روی میز بود فکر کنم این طور که معلوم بود برای شوگا بود ماگ رو برداشتمو همه ی قهوه ی داغو خالی کردم روی شلوارش دادش رفت هوا اما بخاطر وجود جیهوپ هیچکس نخندید این وسط فقط قهوه ی شوگا حروم شد منم دست می سو رو کشیدمو بردمش
می سو:ا.ت مرسییییییتساسننس
ا.ت:خواهش میکنمم حواست بیشتر به خودت باشه .
می سو :بله قربان
لیلیث: می سو ، ا.ت بیشتر شبیه کاپلن ببخشینا🤡🤡🤡🤡🤡🤡🤡🤡
ا.ت ویو
داشتیم با می سو توی سالن حرف میزدیم که اسممو از دفتر صدا زدن رفتیم بالا میدونستم الان میخوان بگن چرا این کارو کردی اما نمیتونستن اخراجم کنن چون به بابام وابسته بودن و از بابام پول میگرفتن می سو رو نشوندم کنار صندلی دم دفتر مدیر منم از مظلومیت دخترونه استفاده کردم و با قیافه آویزون یواش در زدم
ا.ت:س...سلام (سرش پایینه و مظلوم)
مدیر:سلام دخترم بشین
ا.ت:ای وای آقای مدیر این پسره اینجاست که این پسر منو با رفتارش آزار داد (با حالت ناراحت و ترسیده)
ا.ت ویو(توی ذهنش داخل دفتر مدیر)
خب خب ا.ت وقتشه که از قدرت گریت استفاده کنی زوووور بزن تو میتونیییی گریه کنی به بدبختیات فکر کن تو دختری تو میتونی بی دلیل گریه کنی زور بزن
لیلیث:مگه زایمانه🦫
ا.ت:فین فین هق (گریه در صورتی که سرش پایینه)
مدیر:اِ دخترم برای چ..چی گریه میکنی چیزه اِهِم اِهِم دخترم معلومه که تو کاری نکردی عزیزم
ا.ت:اما ..هق ...هق من به پدرم میگم این مشکلو
مدیر(از ترسش)نه نه دخترم نه چیزه چرا این مشکلو به پدرتون اطلاع بدید؟؟خودم حلش میکنم
ا.ت:ب...هق ...بله من میتونم برم؟؟؟
مدیر:بله بله حتما دخترم من به حساب ایشون میرسم
ا.ت:ممنون
انقد خوشم میاد چیزی که خودم نوشتمم تخریب میکنم🤣🤣🤣
سر یه میز خالی نشستیم ولی تا نشستیم یه اکیپ پسر دورمون کردن
دیدم یکی از پسرا که فک کنم اسمش جیمین بود داشت می سو رو اذیت میکرد
لیلیث:جیمین پسر مظلومم🦫
حرصم در اومد از بین اون همه پسر بلند شدمو با جفت دستم کوبیدم روی میز
ا.ت: ازش دور شو
جیمین:نشم چی؟
ا.ت :اونوقت............(یکی از پسرا نزاشت حرفمو ادامه بدم و فکر کنم همون جیهوپ بود)
جیهوپ:(اشاره به جیمین که از می سو دور شه)
ا.ت :می سو بلند شو بریم
بلند شدیم بریم که یهو شنیدم یکی ادای منو در اورد همون چنتا قدمی که رفته بودم جلو رو از پشت رفتم عقب میدونستم کی پرت کرده اینطور که صداش میزدن اسمش مان شی بود نزدیکش شدم خم شدمو صورتمو به صورتش نزدیک کردم از یه قهوه ی داغ روی میز بود فکر کنم این طور که معلوم بود برای شوگا بود ماگ رو برداشتمو همه ی قهوه ی داغو خالی کردم روی شلوارش دادش رفت هوا اما بخاطر وجود جیهوپ هیچکس نخندید این وسط فقط قهوه ی شوگا حروم شد منم دست می سو رو کشیدمو بردمش
می سو:ا.ت مرسییییییتساسننس
ا.ت:خواهش میکنمم حواست بیشتر به خودت باشه .
می سو :بله قربان
لیلیث: می سو ، ا.ت بیشتر شبیه کاپلن ببخشینا🤡🤡🤡🤡🤡🤡🤡🤡
ا.ت ویو
داشتیم با می سو توی سالن حرف میزدیم که اسممو از دفتر صدا زدن رفتیم بالا میدونستم الان میخوان بگن چرا این کارو کردی اما نمیتونستن اخراجم کنن چون به بابام وابسته بودن و از بابام پول میگرفتن می سو رو نشوندم کنار صندلی دم دفتر مدیر منم از مظلومیت دخترونه استفاده کردم و با قیافه آویزون یواش در زدم
ا.ت:س...سلام (سرش پایینه و مظلوم)
مدیر:سلام دخترم بشین
ا.ت:ای وای آقای مدیر این پسره اینجاست که این پسر منو با رفتارش آزار داد (با حالت ناراحت و ترسیده)
ا.ت ویو(توی ذهنش داخل دفتر مدیر)
خب خب ا.ت وقتشه که از قدرت گریت استفاده کنی زوووور بزن تو میتونیییی گریه کنی به بدبختیات فکر کن تو دختری تو میتونی بی دلیل گریه کنی زور بزن
لیلیث:مگه زایمانه🦫
ا.ت:فین فین هق (گریه در صورتی که سرش پایینه)
مدیر:اِ دخترم برای چ..چی گریه میکنی چیزه اِهِم اِهِم دخترم معلومه که تو کاری نکردی عزیزم
ا.ت:اما ..هق ...هق من به پدرم میگم این مشکلو
مدیر(از ترسش)نه نه دخترم نه چیزه چرا این مشکلو به پدرتون اطلاع بدید؟؟خودم حلش میکنم
ا.ت:ب...هق ...بله من میتونم برم؟؟؟
مدیر:بله بله حتما دخترم من به حساب ایشون میرسم
ا.ت:ممنون
انقد خوشم میاد چیزی که خودم نوشتمم تخریب میکنم🤣🤣🤣
۲.۴k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.