کرامت امام رئوف ضامن آهو درنگ شتر
#کرامت #امام_رئوف #ضامن_آهو #درنگ #شتر
▫روایت دیگری از شتری كه به حرم ضامن آهو پناه آورد
🔹حاج نصر الله حسین زاده صاحب همان شتر است كه اکنون دربان كشیك پنجم آستان قدس رضوی است. ماجرا را از زبان حاج نصرالله بازگو شد که در اینجا خلاصه حرفهایش تحریر می شود:
او از قهرمانان و پیشكسوتان ورزشی كشتی بود كه شغل اصلیاش دامپروری است .
دوازده شتر را كه از كشور افغانستان به ایران آورده بودند، برای كشتارگاه خرید. همان روز با چند تن دیگر شروع كرد به علامت گذاری روی شترها اما وقتی به آخرین آنها كه بسیار فربه و چاق هم بود رسید، به دلیل ناآرامی اش موفق به گذاشتن علامت نشد .
صبح روز بعد همین شتر را همراه با سه تای دیگر به كشتارگاه فرستاد. آنجا دو تا را كشتند و دو تای دیگر از سلاخ خانه به طرف پنجره پایین خیابان گریختند. سر پنجره یكی از آنها به سمت خیابان نخریسی و دیگری به سوی حرم مطهر حركت كرد. حاج سید حسینی یكی از دربانان صحن عتیق میگفت: هنگامی كه شتر وارد حرم شد، با قدمهای آهسته گام برداشت. سه دور اطراف سقاخانه چرخید و بعد رفت و به آرامی جلوی پنجره فولاد زانو زد و پس از سر و صدای زیاد چنان اشك ریخت كه از یك شتر بعید مینمود .
وقتی همان دربان، شالی سبز بر گردن شتر انداخت و به دنبال خود كشانید، شتر مانند آهویی رام شده با او همراه شد و مردم هم گروه گروه به دنبالش رفتند .
حاج نصرالله حسین زاده _صاحب آن شتر_ وقتی که از این قضیه آگاه شد شتر را به حال خود رها كرد. دوازده روز گذشت تا این كه رئیس تشریفات آن زمان او را احضار كرد و خواست بداند در مقابل شتر چه تقاضایی دارد. او هم به جای پول یا شتری دیگر، فقط درخواست حكم خدامی حرم مطهر را كرد .
روزها گذشت و بالاخره حکم خدمتگزاری را گرفت و از این شرف والا برخوردار شد.
🔹واما سرنوشت آن شتر:
او را به مزرعه نمونهء آستان قدس بردند و حدود ده سال همانجا از او نگهداری کردند . بعد هم قرار شد شتر را به طبس ببرند و آنقدر مواظبتش كنند تا به مرگ طبیعی بمیرد. و چنین کردند.
🔹این موضوع روی مردم اثر فراوانی گذاشت به گونه ای كه حتی درباره آن شتر، شعرا از جمله دكتر قاسم رسا و همچنین مداحان، سرودههای زیبایی سرودند. سروده دكتر قاسم رسا را درباره شتر پناهنده :
ساربانی اشتری را صبحگاه/
بهر كشتن برد در كشتارگاه
استر از مسلخ چو آهو میگریخت/
تا برد بر ضامن آهو پناهد
شد هراسان وارد صحن عتیق/
ملتجی بر دادرس شد دادخواه
زد چو زانوی ادب را بر زمین/
شه بر او افكند از رحمت نگاه
لطف سلطان بین كه تا پایان عمر/
میچرد در سایه الطاف شاد
باز كن چشم یقین ای كوردل/
كز یقین آیی برون از اشتباه
هر كه را نور ولایت در دل است/
برد سوی كعبه، م
⭐️ شعر کامل در کامنت
▫روایت دیگری از شتری كه به حرم ضامن آهو پناه آورد
🔹حاج نصر الله حسین زاده صاحب همان شتر است كه اکنون دربان كشیك پنجم آستان قدس رضوی است. ماجرا را از زبان حاج نصرالله بازگو شد که در اینجا خلاصه حرفهایش تحریر می شود:
او از قهرمانان و پیشكسوتان ورزشی كشتی بود كه شغل اصلیاش دامپروری است .
دوازده شتر را كه از كشور افغانستان به ایران آورده بودند، برای كشتارگاه خرید. همان روز با چند تن دیگر شروع كرد به علامت گذاری روی شترها اما وقتی به آخرین آنها كه بسیار فربه و چاق هم بود رسید، به دلیل ناآرامی اش موفق به گذاشتن علامت نشد .
صبح روز بعد همین شتر را همراه با سه تای دیگر به كشتارگاه فرستاد. آنجا دو تا را كشتند و دو تای دیگر از سلاخ خانه به طرف پنجره پایین خیابان گریختند. سر پنجره یكی از آنها به سمت خیابان نخریسی و دیگری به سوی حرم مطهر حركت كرد. حاج سید حسینی یكی از دربانان صحن عتیق میگفت: هنگامی كه شتر وارد حرم شد، با قدمهای آهسته گام برداشت. سه دور اطراف سقاخانه چرخید و بعد رفت و به آرامی جلوی پنجره فولاد زانو زد و پس از سر و صدای زیاد چنان اشك ریخت كه از یك شتر بعید مینمود .
وقتی همان دربان، شالی سبز بر گردن شتر انداخت و به دنبال خود كشانید، شتر مانند آهویی رام شده با او همراه شد و مردم هم گروه گروه به دنبالش رفتند .
حاج نصرالله حسین زاده _صاحب آن شتر_ وقتی که از این قضیه آگاه شد شتر را به حال خود رها كرد. دوازده روز گذشت تا این كه رئیس تشریفات آن زمان او را احضار كرد و خواست بداند در مقابل شتر چه تقاضایی دارد. او هم به جای پول یا شتری دیگر، فقط درخواست حكم خدامی حرم مطهر را كرد .
روزها گذشت و بالاخره حکم خدمتگزاری را گرفت و از این شرف والا برخوردار شد.
🔹واما سرنوشت آن شتر:
او را به مزرعه نمونهء آستان قدس بردند و حدود ده سال همانجا از او نگهداری کردند . بعد هم قرار شد شتر را به طبس ببرند و آنقدر مواظبتش كنند تا به مرگ طبیعی بمیرد. و چنین کردند.
🔹این موضوع روی مردم اثر فراوانی گذاشت به گونه ای كه حتی درباره آن شتر، شعرا از جمله دكتر قاسم رسا و همچنین مداحان، سرودههای زیبایی سرودند. سروده دكتر قاسم رسا را درباره شتر پناهنده :
ساربانی اشتری را صبحگاه/
بهر كشتن برد در كشتارگاه
استر از مسلخ چو آهو میگریخت/
تا برد بر ضامن آهو پناهد
شد هراسان وارد صحن عتیق/
ملتجی بر دادرس شد دادخواه
زد چو زانوی ادب را بر زمین/
شه بر او افكند از رحمت نگاه
لطف سلطان بین كه تا پایان عمر/
میچرد در سایه الطاف شاد
باز كن چشم یقین ای كوردل/
كز یقین آیی برون از اشتباه
هر كه را نور ولایت در دل است/
برد سوی كعبه، م
⭐️ شعر کامل در کامنت
۳.۳k
۳۱ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.