تحلیل واقعه عاشورا
محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر
در ایام ماه محرم هر شب مطالبی از کتاب ارزشمند تحلیل واقعه عاشورا از آثار علامه شهید مرتضی مطهری را با تأمل و دقت مطالعه کنیم.
تحلیل واقعه عاشورا
(ادامه مطلب از شب گذشته)
چرا ایرانیان با بنىامیه جنگیدند در حالى که در عمق روح خودشان نسبت به اسلام وفادار بودند؟ این حقیقتى بود که به وسیله على علیهالسلام و حسین بن على علیهالسلام به مردم تفهیم شده بود که اسلام یک مسئله است، خلفاى اسلامى مسئله دیگر هستند. این بود که ایرانیها قیام کردند. منتها آنها خیال مىکردند که اگر بنىالعباس خلیفه بشوند آنها حقیقت اسلام را اجرا خواهند کرد. بنىالعباس هم از این وعدهها زیاد مىدادند. بنىالعباس خلیفه شدند، آنها هم [ همان راه] بنىامیه را در پیش گرفتند. این بود که بعدها ایرانیها به فکر استقلال سیاسى خودشان افتادند. از آن زمان بیشتر خودشان را در دامن اسلام انداختند. خودشان را از دستگاه خلافت جدا کردند. واقعا آزادانه به اسلام گرایش پیدا کردند و ایرانیها بزرگترین خدمتها را به اسلام در دوره آزادى سیاسى خودشان یعنى در دورهاى که خلافت را طرد مىکردند انجام دادند. البته بنىالعباس خیلى سیاستمدارتر و نیرنگبازتر و منافقتر از بنىامیه بودند و تا حد زیادى به دنیا اعلام کرده بودند که خلافت آنها جنبه تقدس دارد. باز هم ما مىبینیم که اولیاى امور یعنى امرا و حکامى که در هرجا پیدا مىشدند مردم قبول نمىکردند مگر اینکه [ مرسولى] از خلیفه عباسى داشته باشند یعنى خلیفه خلافت او را امضا کرده باشد، گو اینکه حکم خلیفه حکم تشریفاتى شده بود. تا بعد یک عالم بسیار روشنبین و روشنفکر شیعى پیدا شد که این سمبل دروغین را نیز درهم کوبید و او خواجه نصیرالدین طوسى بود. [ گفت] این خلافت هیچگونه تقدسى ندارد، این [ قداست ]دروغین را ساختهاند. ولى سعدى این اشتباه را مىکرد و مىگفت:
آسمان برحق بود گر خون ببارد بر زمین
از براى مرگ مستعصَم امیرالمؤمنین
اما خواجه نصیرالدین طوسى مىگفت آسمان خون نخواهد بارید و حقش هم نیست که خون ببارد. او هم چون یک عالم شیعى بود به خودش چنین جرأتى داد که این خلافت غاصبانه اسلامى را به نفع اسلام درهم بکوبد ولو به دست مغول. کفر صریح بر کفر مستور خیلى ترجیح دارد. او هم همین است، مستعصم هم با چنگیز و مغول [ در واقع] فرق نمىکند؛ فرقش این است که او یک پرده دروغین از اسلام روى چهره خودش کشیده ولى وى این پرده را ندارد. آن که این پرده را ندارد خطرش کمتر است از آن که این پرده را دارد. این اقدام، الهام از همان درسى است که حسین بن على علیهالسلام داد، پاره کردن این ماسکى که دشمنان اسلام به چهره خودشان زدند.
ادامه مطلب را فردا شب ببینیم
در ایام ماه محرم هر شب مطالبی از کتاب ارزشمند تحلیل واقعه عاشورا از آثار علامه شهید مرتضی مطهری را با تأمل و دقت مطالعه کنیم.
تحلیل واقعه عاشورا
(ادامه مطلب از شب گذشته)
چرا ایرانیان با بنىامیه جنگیدند در حالى که در عمق روح خودشان نسبت به اسلام وفادار بودند؟ این حقیقتى بود که به وسیله على علیهالسلام و حسین بن على علیهالسلام به مردم تفهیم شده بود که اسلام یک مسئله است، خلفاى اسلامى مسئله دیگر هستند. این بود که ایرانیها قیام کردند. منتها آنها خیال مىکردند که اگر بنىالعباس خلیفه بشوند آنها حقیقت اسلام را اجرا خواهند کرد. بنىالعباس هم از این وعدهها زیاد مىدادند. بنىالعباس خلیفه شدند، آنها هم [ همان راه] بنىامیه را در پیش گرفتند. این بود که بعدها ایرانیها به فکر استقلال سیاسى خودشان افتادند. از آن زمان بیشتر خودشان را در دامن اسلام انداختند. خودشان را از دستگاه خلافت جدا کردند. واقعا آزادانه به اسلام گرایش پیدا کردند و ایرانیها بزرگترین خدمتها را به اسلام در دوره آزادى سیاسى خودشان یعنى در دورهاى که خلافت را طرد مىکردند انجام دادند. البته بنىالعباس خیلى سیاستمدارتر و نیرنگبازتر و منافقتر از بنىامیه بودند و تا حد زیادى به دنیا اعلام کرده بودند که خلافت آنها جنبه تقدس دارد. باز هم ما مىبینیم که اولیاى امور یعنى امرا و حکامى که در هرجا پیدا مىشدند مردم قبول نمىکردند مگر اینکه [ مرسولى] از خلیفه عباسى داشته باشند یعنى خلیفه خلافت او را امضا کرده باشد، گو اینکه حکم خلیفه حکم تشریفاتى شده بود. تا بعد یک عالم بسیار روشنبین و روشنفکر شیعى پیدا شد که این سمبل دروغین را نیز درهم کوبید و او خواجه نصیرالدین طوسى بود. [ گفت] این خلافت هیچگونه تقدسى ندارد، این [ قداست ]دروغین را ساختهاند. ولى سعدى این اشتباه را مىکرد و مىگفت:
آسمان برحق بود گر خون ببارد بر زمین
از براى مرگ مستعصَم امیرالمؤمنین
اما خواجه نصیرالدین طوسى مىگفت آسمان خون نخواهد بارید و حقش هم نیست که خون ببارد. او هم چون یک عالم شیعى بود به خودش چنین جرأتى داد که این خلافت غاصبانه اسلامى را به نفع اسلام درهم بکوبد ولو به دست مغول. کفر صریح بر کفر مستور خیلى ترجیح دارد. او هم همین است، مستعصم هم با چنگیز و مغول [ در واقع] فرق نمىکند؛ فرقش این است که او یک پرده دروغین از اسلام روى چهره خودش کشیده ولى وى این پرده را ندارد. آن که این پرده را ندارد خطرش کمتر است از آن که این پرده را دارد. این اقدام، الهام از همان درسى است که حسین بن على علیهالسلام داد، پاره کردن این ماسکى که دشمنان اسلام به چهره خودشان زدند.
ادامه مطلب را فردا شب ببینیم
۵۹۳
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.