(۱۲ سال پیش)پارت۷۲

(۱۲ سال پیش)پارت۷۲

☆:این ماه میام کره حسابی قراره باهم باشیم🥺
ا.ت:جدی؟؟؟😃خیلی خوب شد پس...راسی سوقاتی یادت نره😉
☆:ای بیشور😂
ا.ت:والا😂
☆:ا.ت من برم بعدا باهات تماس میگیرم مراقبت کن
ا.ت:باوش توهم مراقبت کن❤️
☆:بوس بوس خدافظ💋

گوشیو قط کردم و از پشت به برگای پاییزی که تازه در اومده بودن نگاه کردم
ا.ت:یعنی انقد زود پاییز شد؟

از ماه قبل که تابستون بود تا این ماه که تازه رفتیم تو پاییز هنوز کوک بلند نشده و من خیلی نگرانشم
ا.ت:یعنی من و فراموش میکنه؟

تصمیم گرفتم دوباره برم دیدن کوک پس بلند شدم و رفتم سمت بیمارستان
ا.ت:سلام آقای دکتر هنوز خبری نیست؟
دکتر:چرا همین ۱ساعت پیش که شما رفتید به هوش اومدن ولی هیچ شماره ای از شما نداشتیم که بهتون اطلاع بدیم
ا.ت:بهوش اومده؟؟؟😳میتونم ببینمش؟؟
دکتر:بله ولی فعلا اعضای بنگتن داخلن

کوک
تقریبا یک ساعتی بود که بهوش اومده بودم ولی نمی تونستم چشام و باز کنم یا حرکت کنم ولی بعد از کلی تلاش تونستم
نامجون:عاا بچه ها....!!!بچه ها....بهوش اومد!!
جیمین:یاااا...... جونگکوکا خوبی؟؟؟!
کوک:صبر کنید...نمیتونم درست ببینمتون شناها کی این؟😣
جیمین:یاااا منم جیمین!
کوک:عا هیونگ تویی؟
جیمین:آره بقیه اعضا هم اینجا نشستن ولی تهیونگ گفت بعد از ضبط موزیک فورا میاد
کوک:چه موزیکی؟
جیمین:موزیک ویدئو love me again
کوک:آها

با اینکه از هیچی خبر نداشتم فقط تایید میکردم

ا.ت
ا.ت:اشکالی نداره ....آقای دکتر من میرم داخل
دکتر:خیلی خب

کوک
در حال صحبت بودیم که یهو یه دختر اومد داخل