عشق خون آشامی پارت2&
خب اشکالی نداره پارت ۲ رو میزارم امروز ميزارم چون بیکارم
حس کردم یکی تعقیبم میکنه محل ندادم رفتم سر کلا
واییییییییییی دختر چندش کلاس بله الیزا رو دیدم
امروز به من گیر داد
الیزا: هوی چرا جا من نشستی دختره ی گدا
ا/ت:اول درس صحبت کن بعدم مث آدم بگو البته از یه حیوون چه انتظاری داریم که مث آدم حرف بزنم و من از اول اینجا نشستم
ویو الیزا
یه سیلی زدم دختره هرزه داره برا من زر میزنه
ویو ا/ت
یه سیلی زد نمیدونم چرا کلاس ساکت شد چون از بین دخترا من بودم که جلوی اون وایسادم
معلم اومد اون دختره احمق عم بلند شد یه نیشخند بهش
زدم
خلاصه امروز مدرسه هم تموم شد رفتم سرکار
اسم صاحب کار نیک بود
نیک :سلام ا/ت میشه امشب بمونی کارا زیاده
ا/ت:چشم
نیک ممنون
پرش زمانی
ویو ا/ت
ساعت ۱۲ بود داشتم میرفتم خونه که یدفه بی هوش شدم نمیدونم چیشد
صبح با سر درد عجیبی بیدار شدم اینجا کجا س
اتاقی بود با تم سیاه خوب بود اتاقش
یه دفه مردی با شنل سیاه دیدم
مکالمه ا/ت و جیمین
ا/ت:من برا چی اینجام؟
جیمین بعدا میفهمی حالا برو لباسای خدمت کاریت رو بپوش
ا/ت: باشه
رفتم پایین لباسام رو پوشیدم
جیمین رو به آجوما : کارها و قوانین رو بگو
آجوما خب اینطوریه که تو باید حیاط و شیشه ها رو تمیز کنی
ا/ت چشم
ویو جیمین
دختر خوشگل و خوبی بود انگاری کلی سختی کشیده بود
دلم براش سوخت
(خب در مورد جیمین یه مادر داره که با همه هس و اما جیمین پولدار ترین فرد و باباشم مرده)
جیمین:خب امشب کلی مهمون داریم باید خونه برق بیفته فهمیدین(سرد)
خدمت کارا بله ارباب
ویو ا/ت
شب شد مهمونا اومدن
چقد خب بودن یه دختره بود که به جیمین میچسبید خدمت کارا میگفتن دوس دخترشه
خب یه نکته کل اعضا تو این مهمونی هستن
من برم پارت ۳ هم آپ میکنم
شرط نمیزارم حمایت؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حس کردم یکی تعقیبم میکنه محل ندادم رفتم سر کلا
واییییییییییی دختر چندش کلاس بله الیزا رو دیدم
امروز به من گیر داد
الیزا: هوی چرا جا من نشستی دختره ی گدا
ا/ت:اول درس صحبت کن بعدم مث آدم بگو البته از یه حیوون چه انتظاری داریم که مث آدم حرف بزنم و من از اول اینجا نشستم
ویو الیزا
یه سیلی زدم دختره هرزه داره برا من زر میزنه
ویو ا/ت
یه سیلی زد نمیدونم چرا کلاس ساکت شد چون از بین دخترا من بودم که جلوی اون وایسادم
معلم اومد اون دختره احمق عم بلند شد یه نیشخند بهش
زدم
خلاصه امروز مدرسه هم تموم شد رفتم سرکار
اسم صاحب کار نیک بود
نیک :سلام ا/ت میشه امشب بمونی کارا زیاده
ا/ت:چشم
نیک ممنون
پرش زمانی
ویو ا/ت
ساعت ۱۲ بود داشتم میرفتم خونه که یدفه بی هوش شدم نمیدونم چیشد
صبح با سر درد عجیبی بیدار شدم اینجا کجا س
اتاقی بود با تم سیاه خوب بود اتاقش
یه دفه مردی با شنل سیاه دیدم
مکالمه ا/ت و جیمین
ا/ت:من برا چی اینجام؟
جیمین بعدا میفهمی حالا برو لباسای خدمت کاریت رو بپوش
ا/ت: باشه
رفتم پایین لباسام رو پوشیدم
جیمین رو به آجوما : کارها و قوانین رو بگو
آجوما خب اینطوریه که تو باید حیاط و شیشه ها رو تمیز کنی
ا/ت چشم
ویو جیمین
دختر خوشگل و خوبی بود انگاری کلی سختی کشیده بود
دلم براش سوخت
(خب در مورد جیمین یه مادر داره که با همه هس و اما جیمین پولدار ترین فرد و باباشم مرده)
جیمین:خب امشب کلی مهمون داریم باید خونه برق بیفته فهمیدین(سرد)
خدمت کارا بله ارباب
ویو ا/ت
شب شد مهمونا اومدن
چقد خب بودن یه دختره بود که به جیمین میچسبید خدمت کارا میگفتن دوس دخترشه
خب یه نکته کل اعضا تو این مهمونی هستن
من برم پارت ۳ هم آپ میکنم
شرط نمیزارم حمایت؟؟؟؟؟؟؟؟؟
۶.۸k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.