دیانا : دیگه بریم خونه هرچی بودو نبود و گفتیم 😂
دیانا : دیگه بریم خونه هرچی بودو نبود و گفتیم 😂
ارسلان : آره بریم الان بچه ها فکر میکنن خبریع 🤦♂
....
( تو ماشین )
ارسلان : دیگه وقتی پیش منی خجالت نکش
دیانا : باش (با بی حوصلگی )
....
(رسیدیم خونه )
بچه ها : جون لیلی مجنون اومدن 🤣
دیانا : خفه شیدددد 🤦♀
ارسلان : کثافتااااا 🤦♂
.....
دیانا : ارسلان نع یعنی ببخشید ارباب
بچه ها : جوننن
ارسلان : وای دیوونم کردین
ارسلان : بله دیانا
دیانا : شارژرت پیش من جا مونده
ارسلان : باش میام میبرم
.....
(فردا صبح)
ارسلان : میخوام برم همه چی رو به دیانا بگم دیگه نمیتونم 🧠
دیانا : دیگه نمیتونم میخوام به ارسلان بگم 🧠
(سخنی از نویسنده 😂 الان ارسلان میره تو اتاق دیانا ) و....
ارسلان : آره بریم الان بچه ها فکر میکنن خبریع 🤦♂
....
( تو ماشین )
ارسلان : دیگه وقتی پیش منی خجالت نکش
دیانا : باش (با بی حوصلگی )
....
(رسیدیم خونه )
بچه ها : جون لیلی مجنون اومدن 🤣
دیانا : خفه شیدددد 🤦♀
ارسلان : کثافتااااا 🤦♂
.....
دیانا : ارسلان نع یعنی ببخشید ارباب
بچه ها : جوننن
ارسلان : وای دیوونم کردین
ارسلان : بله دیانا
دیانا : شارژرت پیش من جا مونده
ارسلان : باش میام میبرم
.....
(فردا صبح)
ارسلان : میخوام برم همه چی رو به دیانا بگم دیگه نمیتونم 🧠
دیانا : دیگه نمیتونم میخوام به ارسلان بگم 🧠
(سخنی از نویسنده 😂 الان ارسلان میره تو اتاق دیانا ) و....
۵.۵k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.