عشق ابدی پارت ۴۵
عشق ابدی پارت ۴۵
ویو نویسنده
کوک بخاطر لمس و دستای گرم تهیونگ ، تهیونگ هم بخاطر فاصله کم بینشون و کمر باریک کوک .(به به دو تا عاشق پیشه داریم 😑)
کوک چون خیلی از بچه ها دور شده بود سریع راه افتاد و راه خونهی جیمین رو رفت .
بلاخره هر ۶ تاشون رسیدن و منتظر حرکت بعدی جین موندن .
همه از ماشین پیاده شده بودن . اما تهیونگ و جونگ کوک هنوز تو همون پوزیشن مونده بودن ...
جین : چیه؟ چرا به من زل زدین؟ /:
ته : مثلا قرار بود تو زنگ بزنی :/
جین : شوما فعلا کمر کوک رو ول کن و بیا پایین ، بعد حرف میزنیم ( ایما اشاره)
تهیونگ سرخ شده بود و سریع پرید پایین .
کوک یه تک خنده تو گلویی به کیوتی تهیونگ کرد و منتظر حرکت بعدی جین شد .
جین یکم این پا اون پا کرد و رفت جلو و زنگ خونه رو زد .
یه بار زنگ زدن باز نکرد .
یانگ : جای خوبی زندگی میکنن ها. تو جنگل :/
جین : جواب نمیده .
جیهوپ : یه بار دیگه بزن .
بعد ۳ بار زنگ زدن صدای جیمین از پشت در اومد .
- بله؟(خوابالو)
جین : ساعت خواب جیمین شی . در رو باز کن
- ش...شما اینجا چیکار میکنین؟(تعجب)
ته : به جای این حرفا در رو باز کن اول .
جیمین در رو باز کرد و بچه ها رفتن داخل به غیر از نامی و جیهوپ .
ویو داخل خونه
- شما اینجا چیکار میکنین؟؟
کوک : اومدیم ببینیمت.
- /:
یانگ : راستی جیمین ، شوگا کو؟
- خوابه .
جین : شما دوتایی تو این خونه خوابیدین؟(نگاه مرموز)
- یا هیونگ . (چشم غره)
- من میرم صداش کنم بیاد . شما بشینید ...
جیمین رفت بالا و در رو بست . پرید رو شوگا و تکونش داد
- شوگا ... شوگا پاشو (تکون میداد)
+....
-شوگاااااااا
+بله(خوابالو)
-شوگا پاشو جین و بچه ها اومدن اینجا
+چیییی؟(پرید)
-آی لعنت بهت . نمیگی ضربه مغزی میشم؟(سرش خورد به تخت)
+به من چه نشستی روم /:
+حالا بیخیال ، گفتی جین اومده؟
- نه فقط جین . همه بچه ها اومدن /:
+شتتتت بدو بریم پایین .
ویو نویسنده
کوک بخاطر لمس و دستای گرم تهیونگ ، تهیونگ هم بخاطر فاصله کم بینشون و کمر باریک کوک .(به به دو تا عاشق پیشه داریم 😑)
کوک چون خیلی از بچه ها دور شده بود سریع راه افتاد و راه خونهی جیمین رو رفت .
بلاخره هر ۶ تاشون رسیدن و منتظر حرکت بعدی جین موندن .
همه از ماشین پیاده شده بودن . اما تهیونگ و جونگ کوک هنوز تو همون پوزیشن مونده بودن ...
جین : چیه؟ چرا به من زل زدین؟ /:
ته : مثلا قرار بود تو زنگ بزنی :/
جین : شوما فعلا کمر کوک رو ول کن و بیا پایین ، بعد حرف میزنیم ( ایما اشاره)
تهیونگ سرخ شده بود و سریع پرید پایین .
کوک یه تک خنده تو گلویی به کیوتی تهیونگ کرد و منتظر حرکت بعدی جین شد .
جین یکم این پا اون پا کرد و رفت جلو و زنگ خونه رو زد .
یه بار زنگ زدن باز نکرد .
یانگ : جای خوبی زندگی میکنن ها. تو جنگل :/
جین : جواب نمیده .
جیهوپ : یه بار دیگه بزن .
بعد ۳ بار زنگ زدن صدای جیمین از پشت در اومد .
- بله؟(خوابالو)
جین : ساعت خواب جیمین شی . در رو باز کن
- ش...شما اینجا چیکار میکنین؟(تعجب)
ته : به جای این حرفا در رو باز کن اول .
جیمین در رو باز کرد و بچه ها رفتن داخل به غیر از نامی و جیهوپ .
ویو داخل خونه
- شما اینجا چیکار میکنین؟؟
کوک : اومدیم ببینیمت.
- /:
یانگ : راستی جیمین ، شوگا کو؟
- خوابه .
جین : شما دوتایی تو این خونه خوابیدین؟(نگاه مرموز)
- یا هیونگ . (چشم غره)
- من میرم صداش کنم بیاد . شما بشینید ...
جیمین رفت بالا و در رو بست . پرید رو شوگا و تکونش داد
- شوگا ... شوگا پاشو (تکون میداد)
+....
-شوگاااااااا
+بله(خوابالو)
-شوگا پاشو جین و بچه ها اومدن اینجا
+چیییی؟(پرید)
-آی لعنت بهت . نمیگی ضربه مغزی میشم؟(سرش خورد به تخت)
+به من چه نشستی روم /:
+حالا بیخیال ، گفتی جین اومده؟
- نه فقط جین . همه بچه ها اومدن /:
+شتتتت بدو بریم پایین .
۱.۸k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.