عضو جدید پارت 10
پرش زمانی به سه سال بعد
یه هفته ته از سربازی اومد
امشب باهام رفتیم الان کتاب خونه
ا. ت: چیشد گفتی بیایم کتاب ، از این اتفاقا کم پیش میاد، باید تو گینس بنویسم
ته:🙂😄 هیچی میفهمی
ا. ت: یا خدا، یه سوال من چرا تا الان این کتاب خونه ندیدم یا نیومدم
ته: اسم کتاب خونه خوندی
ا. ت: نه بزار برم ببینم
پشمام اسمه منه
ا. ت: ته اینکه اسمه منه
ته: اوهوم حالا بیا بریم داخل نگاه کنیم
ا. ت: باشه
رفتیم طبقه بالا
ا. ت: ماماننننننن، چرا اینجاین؟
د. ت: خره امروز چه روزیه
ا. ت: روز کتابخونا؟
د. ت:اسکل تولدته
ا. ت: عه جدی
د. ت: هی امروز یه خر بدنیا اومد
اوفتادم دنبالش گوششو پیچ گرفتم
ا. ت: حالا چرا تو کتابخونه
ته: کادو تولد این کتاب خونه مال تو
ا. ت: واقعااااااااا، من امشب خونه نمی یام پیش کتابا میخوابم
شام خوردیم بعد کیک آوردن
ا. ت: ته من چطوری لطف تو جبران کنم
ته: تو همین که تو زندگیم هستی یه کادو
شعمه تولدمو فوت کردم
تهیونگ: خب من میخوام کادو اصلیمو بدم
ا. ت: بس کن منوشرمنده میکنی
جلوم زانو زد
یه جعبه حلقه از تو جیبش در آورد
ته: یعنی دوست نداری زنم شی
ا. ت: ها؟
ته: قبول میکنی زنم شی
ا. ت: آره
د. ت: بلخره از دست ا. ت راحت شدیم.
ته بغل کردم
ا. ت: برای تو دارم د. ت
د. ت: یاخدا
شب شد رفتیم خونه دراز نشستم رو تخت
ته سرشو رو پام گذاشتم
لبشو بوسیدم
ا. ت: زندگی تو چشمات دیدم عاشقت شدم
ته: خیلی خوبی
یه هفته ته از سربازی اومد
امشب باهام رفتیم الان کتاب خونه
ا. ت: چیشد گفتی بیایم کتاب ، از این اتفاقا کم پیش میاد، باید تو گینس بنویسم
ته:🙂😄 هیچی میفهمی
ا. ت: یا خدا، یه سوال من چرا تا الان این کتاب خونه ندیدم یا نیومدم
ته: اسم کتاب خونه خوندی
ا. ت: نه بزار برم ببینم
پشمام اسمه منه
ا. ت: ته اینکه اسمه منه
ته: اوهوم حالا بیا بریم داخل نگاه کنیم
ا. ت: باشه
رفتیم طبقه بالا
ا. ت: ماماننننننن، چرا اینجاین؟
د. ت: خره امروز چه روزیه
ا. ت: روز کتابخونا؟
د. ت:اسکل تولدته
ا. ت: عه جدی
د. ت: هی امروز یه خر بدنیا اومد
اوفتادم دنبالش گوششو پیچ گرفتم
ا. ت: حالا چرا تو کتابخونه
ته: کادو تولد این کتاب خونه مال تو
ا. ت: واقعااااااااا، من امشب خونه نمی یام پیش کتابا میخوابم
شام خوردیم بعد کیک آوردن
ا. ت: ته من چطوری لطف تو جبران کنم
ته: تو همین که تو زندگیم هستی یه کادو
شعمه تولدمو فوت کردم
تهیونگ: خب من میخوام کادو اصلیمو بدم
ا. ت: بس کن منوشرمنده میکنی
جلوم زانو زد
یه جعبه حلقه از تو جیبش در آورد
ته: یعنی دوست نداری زنم شی
ا. ت: ها؟
ته: قبول میکنی زنم شی
ا. ت: آره
د. ت: بلخره از دست ا. ت راحت شدیم.
ته بغل کردم
ا. ت: برای تو دارم د. ت
د. ت: یاخدا
شب شد رفتیم خونه دراز نشستم رو تخت
ته سرشو رو پام گذاشتم
لبشو بوسیدم
ا. ت: زندگی تو چشمات دیدم عاشقت شدم
ته: خیلی خوبی
۸.۴k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.