داستان درون و بیرون (پارت ¹⁸)
داستان درون و بیرون (پارت ¹⁸)
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
البته! جسم ضعیفی داره! و شاید هیچوقت قدرتش فعال نشه!
(چمس🌌)
کم کم داشت حالم بهتر میشد، بلاخره تونستم بلند شم، آروم آروم رفتم طرف میز غذا تا ناهار بخورم ، شدو دستم رو گرفته بود که نیفتم، ناهار رو خوردیم، نمیتونستم با این حالم برم مدرسه، دوباره منو بردن ادامه آزمایشات، تیلز گفت:(هنوز لکه ات ممکنه بزرگ بشه، برا همین باید چند روز همینجا باشی. گفتم:(ب..... با.... باشه) شدو نشسته بود رو صندلی و نگاهم میکرد، معلوم بود خیلی ناراحته، گفتم:(ش... شد.... شدو؟) شدو داشت گریه میکرد
ادامه دارد...
#کمیک#داستان#رمان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
البته! جسم ضعیفی داره! و شاید هیچوقت قدرتش فعال نشه!
(چمس🌌)
کم کم داشت حالم بهتر میشد، بلاخره تونستم بلند شم، آروم آروم رفتم طرف میز غذا تا ناهار بخورم ، شدو دستم رو گرفته بود که نیفتم، ناهار رو خوردیم، نمیتونستم با این حالم برم مدرسه، دوباره منو بردن ادامه آزمایشات، تیلز گفت:(هنوز لکه ات ممکنه بزرگ بشه، برا همین باید چند روز همینجا باشی. گفتم:(ب..... با.... باشه) شدو نشسته بود رو صندلی و نگاهم میکرد، معلوم بود خیلی ناراحته، گفتم:(ش... شد.... شدو؟) شدو داشت گریه میکرد
ادامه دارد...
#کمیک#داستان#رمان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
۲.۶k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.