فیک مافیا جذاب من
فیک مافیا جذاب من
پارت ۱۸
رفتم تو اتاق مخفی
کوک رفت تیراندازی کرد خیلی میترسیدم کوک رو دوباره از دست بدم تاقت نیاوردم رفتم پایین که دیدم نامجون نفنگ رو کوک کشیده کوکم رو نامجون
نامجون یه تیر زد که کوک جاه خالی داد به بازو کوک خورد کوکم یه تیر زد به سینه نامجون خورد نامجون افتاد زمین من رفتم پیش کوک
ات :خوبی (گریه)
کوک :خوبم ات نگران نباش
ات :چطور ناراحت نباشم ها دوباره از دستت میدادم چی( گریه داد)
کوک :من الان پیشتم گریه نکن خوشگلم اشکای ات رو پاک میکنه نامجون
میخواست کوک رو بزنه که من اومدم گه تیر به من خورد (صحنه رو هندی کردم )
کوک: اتتتتت
ات ؛.ک.وک
کوک: عوضیییی ۳ تا تیر به نامجون میزنه و خلاص
کوک: لطفا چشماتو باز کن ات منو تنها نزار جیسووو (گریه )
ات: لطفا گر.ی.ه نک.ن و .... بعد من با یکی دیگه ازدواج کن و از مافا بودن بیا بیرون این اخرین خواس.تمه
کوک: این حرفو نزن من بدون تو نمیتونم (گریه)
ات؛ تو میتونی
کوک: نه نه (گریه)
ات :دوس.ت دا.رم کو..ک ....... مرد
کوک :نهههه ات ولم نکن لطفا (گریه داد)
گریم گرفت
بچه پارت بعدی اخره
پارت ۱۸
رفتم تو اتاق مخفی
کوک رفت تیراندازی کرد خیلی میترسیدم کوک رو دوباره از دست بدم تاقت نیاوردم رفتم پایین که دیدم نامجون نفنگ رو کوک کشیده کوکم رو نامجون
نامجون یه تیر زد که کوک جاه خالی داد به بازو کوک خورد کوکم یه تیر زد به سینه نامجون خورد نامجون افتاد زمین من رفتم پیش کوک
ات :خوبی (گریه)
کوک :خوبم ات نگران نباش
ات :چطور ناراحت نباشم ها دوباره از دستت میدادم چی( گریه داد)
کوک :من الان پیشتم گریه نکن خوشگلم اشکای ات رو پاک میکنه نامجون
میخواست کوک رو بزنه که من اومدم گه تیر به من خورد (صحنه رو هندی کردم )
کوک: اتتتتت
ات ؛.ک.وک
کوک: عوضیییی ۳ تا تیر به نامجون میزنه و خلاص
کوک: لطفا چشماتو باز کن ات منو تنها نزار جیسووو (گریه )
ات: لطفا گر.ی.ه نک.ن و .... بعد من با یکی دیگه ازدواج کن و از مافا بودن بیا بیرون این اخرین خواس.تمه
کوک: این حرفو نزن من بدون تو نمیتونم (گریه)
ات؛ تو میتونی
کوک: نه نه (گریه)
ات :دوس.ت دا.رم کو..ک ....... مرد
کوک :نهههه ات ولم نکن لطفا (گریه داد)
گریم گرفت
بچه پارت بعدی اخره
۱۱.۲k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.