عشقی که بهم دادی
"part 21"
زدم زیر خنده
=چرا میخندی؟
+آخه حرفت منو یاد یکی انداخت
خنده ی روی صورتم محو شد
*سال ۲۰۱۸
*از زبان تهیونگ
رسیدیم هتل
_ا.ت عزیزم...رسیدیم
خوابش برده بود...دلم نیومد بیدارش کنم
آخه خیلی خوشگله وقتی میخوابه
براید بغلش کردم و از ماشین آوردمش بیرون
هوای بوسان عالی بود و نسیم خنکی هم میوزید و موهای ا.ت رو از جلوی صورتش کنار میزد
امیدوارم زنده بمونم و با تمام وجودم باهاش بمونم
خیلی دوستش دارم
دستش ندارم...عاشقشم
در اتاق و باز کردم و خوابوندمش رو تخت و پاهاشو دراز دادم و کفشاشو در آوردم
یهو آروم صدا م زد
+ته ته
_جونم؟
+چرا بیدارم نکردی؟
_انقدر ناز خوابیده بودی دلم نیومد بیدارت کنم
اینو که گفتم یه لبخند قشنگ زد اما چشماش پر از خواب بود
همونجور که داشت با موهام بازی میکرد خوابش برد...
(بچه ها توی زمان حال شخصیت های داستان ما توی سئول هستن ولی زمان آشنایی شون توی بوسان بوده و توی سال ۲۰۱۸ اونا توی بوسان بودن...جایی که اولین بار همو دیدن)
*زمان حال
*از زبان جونگکوک
اینو که گفت به یه جا خیره شد
چندبار دستمو جلوش تکون دادم تا به خودش بیاد
+ها...بله؟
=ا.ت...اتفاقی افتاده؟
+نه خوبم
و یه لبخند تحویلم داد
مصنوعی بود...اینو درک میکردم
من خوب میشناسمش
از جاش بلند شد و گفت
+جونگکوکی بابت غذا ممنون...من میرم حاضر شم بریم بیمارستان
اینو گفت و رفت
نذاشت جوابشو بدم
کاش میدونستم چیه که توی گذشته انقدر اذیتش میکنه
*از زبان ا.ت
به زور بغضمو نگه داشتم که جلوی جونگکوک گریه نکنم
رفتم توی اتاق و درو بستم و سرمو کردم تو بالشت و زدم زیر گریه
(این تیکه رو همش داره داد میزنه تو بالشت دیگه خودتون صداشو تصور کنید...اگه سرتونو میکنید تو بالشت و گریه میکنین که کسی نفهمه خوب حال ا.ت رو درک میکنید!!!)
کیم تهیونگگگگگگ
چرا؟...چرا نمیتونم از قلبم بیرونت کنم
چرا هنوز توی قلبم موندی
چرا هنوز عاشقتم
چرا نمیتونم فراموشت کنم
چراااااااااااا
از روی تخت بلند شدم و رفتم دستشویی و آب زدم به صورتم
اشکام بی اختیار میریختن
چرا وارد این رابطه شدم
چرا اینقدر عاشقشم
از دستشویی اومدم بیرون و رفتم کارامو بکنم که برم بیمارستان
اگه خوشتون اومد حتما فالوم کنید
لایک و کامنت یادتون نره🫰🏻💞
زدم زیر خنده
=چرا میخندی؟
+آخه حرفت منو یاد یکی انداخت
خنده ی روی صورتم محو شد
*سال ۲۰۱۸
*از زبان تهیونگ
رسیدیم هتل
_ا.ت عزیزم...رسیدیم
خوابش برده بود...دلم نیومد بیدارش کنم
آخه خیلی خوشگله وقتی میخوابه
براید بغلش کردم و از ماشین آوردمش بیرون
هوای بوسان عالی بود و نسیم خنکی هم میوزید و موهای ا.ت رو از جلوی صورتش کنار میزد
امیدوارم زنده بمونم و با تمام وجودم باهاش بمونم
خیلی دوستش دارم
دستش ندارم...عاشقشم
در اتاق و باز کردم و خوابوندمش رو تخت و پاهاشو دراز دادم و کفشاشو در آوردم
یهو آروم صدا م زد
+ته ته
_جونم؟
+چرا بیدارم نکردی؟
_انقدر ناز خوابیده بودی دلم نیومد بیدارت کنم
اینو که گفتم یه لبخند قشنگ زد اما چشماش پر از خواب بود
همونجور که داشت با موهام بازی میکرد خوابش برد...
(بچه ها توی زمان حال شخصیت های داستان ما توی سئول هستن ولی زمان آشنایی شون توی بوسان بوده و توی سال ۲۰۱۸ اونا توی بوسان بودن...جایی که اولین بار همو دیدن)
*زمان حال
*از زبان جونگکوک
اینو که گفت به یه جا خیره شد
چندبار دستمو جلوش تکون دادم تا به خودش بیاد
+ها...بله؟
=ا.ت...اتفاقی افتاده؟
+نه خوبم
و یه لبخند تحویلم داد
مصنوعی بود...اینو درک میکردم
من خوب میشناسمش
از جاش بلند شد و گفت
+جونگکوکی بابت غذا ممنون...من میرم حاضر شم بریم بیمارستان
اینو گفت و رفت
نذاشت جوابشو بدم
کاش میدونستم چیه که توی گذشته انقدر اذیتش میکنه
*از زبان ا.ت
به زور بغضمو نگه داشتم که جلوی جونگکوک گریه نکنم
رفتم توی اتاق و درو بستم و سرمو کردم تو بالشت و زدم زیر گریه
(این تیکه رو همش داره داد میزنه تو بالشت دیگه خودتون صداشو تصور کنید...اگه سرتونو میکنید تو بالشت و گریه میکنین که کسی نفهمه خوب حال ا.ت رو درک میکنید!!!)
کیم تهیونگگگگگگ
چرا؟...چرا نمیتونم از قلبم بیرونت کنم
چرا هنوز توی قلبم موندی
چرا هنوز عاشقتم
چرا نمیتونم فراموشت کنم
چراااااااااااا
از روی تخت بلند شدم و رفتم دستشویی و آب زدم به صورتم
اشکام بی اختیار میریختن
چرا وارد این رابطه شدم
چرا اینقدر عاشقشم
از دستشویی اومدم بیرون و رفتم کارامو بکنم که برم بیمارستان
اگه خوشتون اومد حتما فالوم کنید
لایک و کامنت یادتون نره🫰🏻💞
۳.۷k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.