فیک (عشق زوری) پارت³

_باشه فهمیدم ادامه نده
م ات: خنده
با کوک رفتیم تو اتاق من (فرزندم فکرای بد نکن😂📿)
_خب ببین من رو تخت میخوابم تو پایین بخواب
+نع تختت که دو نفرست پس منم رو تخت میخوابم
که همون لحظه گوشیم زنگ خورد به صفحش نگاه کردم سوجون بود(دوس پسر ات) جواب دادم
مکالمه:(علامت سوجون &)
&های بیب
_سوجون چن بار گفتم اونجوری صدام نکن
_داشتم میخوابیدم
&بیام پیشت باهم بخوابیم؟
_سوجونننن
&باشه باشه بیبی
جونگکوک:صدای گوشیش بلند بود برای همین میتونستم صداشو قشنگ بشنوم صبرم تموم شد گوشیو از تو دستش کشیدم و گفتم:هی انقد به ات نگو بیب
&اون وقت شما کی باشین؟
+نامزدشم مشکلی داری گمشو و قطع کردن
_هی کوک چیکار کردیییییی
+خب حق نداشت اونجوری صدات بزنه که دیدم یهو موهامو گرفت و کشید منم همین کارو کردم
_آیییییییی
+عاحححح (توبهههه😂📿)
_نکننننن
م ات:فکر کنم شروع شد(خنده)
م کوک:من که دوس دارم نوم دختر باشه(خنده)
_ولم کن دراز گندهههه
+بهم نگو دراز گنده تا ولت کنم
_باشه نمیگم ولم کنننن
دلم یکم براش سوخت برای همین ولش کردم و بلاخره خوابیدیم



خماریییییی😂🔪