دختری از جنس جاسوس(پارت70)
(یه سال بعد)
از زبان دامیان
عزیزم انیا من میخوام برم خرید
انیا:باشه عشقم زود بیا
بعد از اینکه خرید رو انجام دادم تو راه برگشت بودم که صدای انفجار به گوشم خورد پشتم رو نگا کردم دیدم یه انفجار که معلوم بود برای یه تی ان تی یا بمبه اتفاق افتاده سرعتم رو بیشتر کردم و رفتم خونه دیدم دوت و دایانا دارن گریه میکنن و انیا رو بغل کردن سریع رفتم پیششون و گفتم…
من:سالمید
انیا:اره
من:صدای انفجار برا چی بود
انیا:بیا تو اتاق
(تو اتاق)
انیا:دامیان از مرکز زنگ زدن
دامیان:چی گفتن
انیا:جنگ شروع شده
دامیان:جنگ(با ترس)
انیا:دامیان چیشد؟؟؟
دامیان:هیچی فقط چند سال پیش یه کابوس بدی دیدم برا همون ترسیدم(عکس کابوسش تو اسلاید)
انیا:اها
دامیان:جنگ شرق و غرب
انیا:نه شرق و غرب الان یه جورایی یه کشوره شرق و غرب باید با امریکا به جنگه
(دوستان من با امریکا مشکلی ندارم ولی کشور دم دستیه)
دامیان:خیله خب پس مردم رو توی سرزمین زیر زمینیی که وستالیس و استانیا ساختن پناه میدیم و با امریکا میجنگیم
انیا:فکر خوبیه
دامیان:پس بچه ها رو میدیم به مامان بابامون و میریم سازمان
(سازمان)
یکی از رئیسا:درسته دامیان باهاشون میجنگیم
(بعد از پناه دادن مردم به زیر زمین)
دامیان:افراد حمله کنید بزرگ و کوچیک زن و مرد دختر و پسر ضعیف و قوی براتون مهم نباشه فقط باهاشون مبارزه کنید
(نکته:دامیان فرماندس)
دامیان:ادم کشا کاراگاها پلیس مخفیا جاسوسا مافیا ها سربازا همه حمله کنید
تو خماری بمونید که جنگ چه خواهی شد😁😁
از زبان دامیان
عزیزم انیا من میخوام برم خرید
انیا:باشه عشقم زود بیا
بعد از اینکه خرید رو انجام دادم تو راه برگشت بودم که صدای انفجار به گوشم خورد پشتم رو نگا کردم دیدم یه انفجار که معلوم بود برای یه تی ان تی یا بمبه اتفاق افتاده سرعتم رو بیشتر کردم و رفتم خونه دیدم دوت و دایانا دارن گریه میکنن و انیا رو بغل کردن سریع رفتم پیششون و گفتم…
من:سالمید
انیا:اره
من:صدای انفجار برا چی بود
انیا:بیا تو اتاق
(تو اتاق)
انیا:دامیان از مرکز زنگ زدن
دامیان:چی گفتن
انیا:جنگ شروع شده
دامیان:جنگ(با ترس)
انیا:دامیان چیشد؟؟؟
دامیان:هیچی فقط چند سال پیش یه کابوس بدی دیدم برا همون ترسیدم(عکس کابوسش تو اسلاید)
انیا:اها
دامیان:جنگ شرق و غرب
انیا:نه شرق و غرب الان یه جورایی یه کشوره شرق و غرب باید با امریکا به جنگه
(دوستان من با امریکا مشکلی ندارم ولی کشور دم دستیه)
دامیان:خیله خب پس مردم رو توی سرزمین زیر زمینیی که وستالیس و استانیا ساختن پناه میدیم و با امریکا میجنگیم
انیا:فکر خوبیه
دامیان:پس بچه ها رو میدیم به مامان بابامون و میریم سازمان
(سازمان)
یکی از رئیسا:درسته دامیان باهاشون میجنگیم
(بعد از پناه دادن مردم به زیر زمین)
دامیان:افراد حمله کنید بزرگ و کوچیک زن و مرد دختر و پسر ضعیف و قوی براتون مهم نباشه فقط باهاشون مبارزه کنید
(نکته:دامیان فرماندس)
دامیان:ادم کشا کاراگاها پلیس مخفیا جاسوسا مافیا ها سربازا همه حمله کنید
تو خماری بمونید که جنگ چه خواهی شد😁😁
۳.۸k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.