داستان عشق بی پایان پارت ١
سلام تو اسمت ا/ت هست و ٢٤ سالته و پولداری نیستی یه دختر مهربون و ساده و اهل کره جنوبی
جونگ کوک اون یه پسر پولدار و مافیا بزرگ کره سنگ ٢٦
بچه ها $این ا/ت این کوک %
$ داشتي کنار ساحل قدم میزدی یهو یکی از دوستت دیدی اومد طرف
* سلام دختر خوبی
$ خوبم بابا تو خوبی
* اره چه خبرا
$ خبرا هیچ خبرا دست شماست
* هیچ خبرا نیست
داشتین حرف میزدین یهو دوستت گوشیش زنگ خورد دأشت با تلفن حرف میزد تو هم تشنت شد رفتی اب خریدی دوستت اوند گفت ا/ت من باید برم
$ باشه خدافز
* خدافز بدن بهت زنگ میزنم
خدافزی کردی گفتی اخش تنها شدم تنهايی بهتره
رفتی بازار حوصلت خیلی سر رفته بود با خودت گفتی برای خودت یه چیز میزایی بخری رفتی یکم خرید کردی بعد ساعت کم کم شد ٧ گفتی با خودت شب شده باید بری خؤنه یه تاکسی گرفتی
سوار شدی تاکسی تورو رسوند خؤنه
رفتی خؤنه کفش در اوردی رفتی داخل وسایل گذاشتی رو میز لباس در اوردی لباس راستی خواب پوشیدی رفتی رو مبل نشستی لباساتو در اوردی
$ وایی خدا چقد خوشگله همه رو بردی تو کشوت چیدی و رفتی رو مبل نشستی یهو یکی در زد رفتی دیدی کسی نی یه نامه بود نامه گرفتی رفتی داخل بازش کردی ناشناس بود خوندی نوشته بود بهتره فردا بیرون نیای
تو ترسیدی ولی برات مهم نبود پأره کردی انداختی تو سطل زباله رفتی رو مبل نشستی تلویزیون رو روشن کردی فیلم ترسناک میدیدی ساعت ٩ شد گفتی باید بری بخابی رفتی رو تخت وسایل آماده کردی رفتی حموم اومدی بیرون لباس پوشیدی خوابیدی خوابت نبرد گوشی دیدی کم کم خوابت برد و خوابیدی
صبح شد با الارم گوشیت بلند شدی ساعت ٩ بود رفتی دست صورتتو شستی و رفتی صبحانه آماده کردیو خوردی با خودت گفتی $ واییییییییییی دیر شددد باید برمممم
زود لباس پوشیدی تاکسی گرفتی رسیدی جایی که میخاستی تو دنبال کار بودی
& سلام اومدی
$ بله مم برای کار اومدم
خیلی جایه بدی بود شبیه کلوب بود
& خوب خانم ا/ت کار شما اینجاواینه برای بقیه مشروب بیارین تو تو دلت گفتی چیچی میگه ا
بعد گفتی نه ممنون رفتی بیرون
$ اسکله چی میگه من چه به این کارأ اصلا خوشم نمیومدرفتی کنار ساحل قدم زدی یهو چند نفر تورو گرفتن بردن تو ماشین بیهوشت کردن چند دقیقه شد بیهوش اومدی دیدی چند نفر کنارتن گفتی شما کي هستین ولممم کنیددددد .کک...م..ک
اونا گفتن بهتره ساکت شی خانم
تورو بردن تو یه خؤنه خیلی بزرگ خیلییی بزرگ بود دستتو گرفتن تو گفتی ولممم کنینن بعد بردن تورو تو اتاق و گفتن منتظر بمون تا رئیس بیاد
تو گفتی چیی
بعد رفتن درو بستن
چند دقیقه شد یکی اومد داخل یهو
ادامه دارد
در خماری بمانید ..... جرررر خخخ
جونگ کوک اون یه پسر پولدار و مافیا بزرگ کره سنگ ٢٦
بچه ها $این ا/ت این کوک %
$ داشتي کنار ساحل قدم میزدی یهو یکی از دوستت دیدی اومد طرف
* سلام دختر خوبی
$ خوبم بابا تو خوبی
* اره چه خبرا
$ خبرا هیچ خبرا دست شماست
* هیچ خبرا نیست
داشتین حرف میزدین یهو دوستت گوشیش زنگ خورد دأشت با تلفن حرف میزد تو هم تشنت شد رفتی اب خریدی دوستت اوند گفت ا/ت من باید برم
$ باشه خدافز
* خدافز بدن بهت زنگ میزنم
خدافزی کردی گفتی اخش تنها شدم تنهايی بهتره
رفتی بازار حوصلت خیلی سر رفته بود با خودت گفتی برای خودت یه چیز میزایی بخری رفتی یکم خرید کردی بعد ساعت کم کم شد ٧ گفتی با خودت شب شده باید بری خؤنه یه تاکسی گرفتی
سوار شدی تاکسی تورو رسوند خؤنه
رفتی خؤنه کفش در اوردی رفتی داخل وسایل گذاشتی رو میز لباس در اوردی لباس راستی خواب پوشیدی رفتی رو مبل نشستی لباساتو در اوردی
$ وایی خدا چقد خوشگله همه رو بردی تو کشوت چیدی و رفتی رو مبل نشستی یهو یکی در زد رفتی دیدی کسی نی یه نامه بود نامه گرفتی رفتی داخل بازش کردی ناشناس بود خوندی نوشته بود بهتره فردا بیرون نیای
تو ترسیدی ولی برات مهم نبود پأره کردی انداختی تو سطل زباله رفتی رو مبل نشستی تلویزیون رو روشن کردی فیلم ترسناک میدیدی ساعت ٩ شد گفتی باید بری بخابی رفتی رو تخت وسایل آماده کردی رفتی حموم اومدی بیرون لباس پوشیدی خوابیدی خوابت نبرد گوشی دیدی کم کم خوابت برد و خوابیدی
صبح شد با الارم گوشیت بلند شدی ساعت ٩ بود رفتی دست صورتتو شستی و رفتی صبحانه آماده کردیو خوردی با خودت گفتی $ واییییییییییی دیر شددد باید برمممم
زود لباس پوشیدی تاکسی گرفتی رسیدی جایی که میخاستی تو دنبال کار بودی
& سلام اومدی
$ بله مم برای کار اومدم
خیلی جایه بدی بود شبیه کلوب بود
& خوب خانم ا/ت کار شما اینجاواینه برای بقیه مشروب بیارین تو تو دلت گفتی چیچی میگه ا
بعد گفتی نه ممنون رفتی بیرون
$ اسکله چی میگه من چه به این کارأ اصلا خوشم نمیومدرفتی کنار ساحل قدم زدی یهو چند نفر تورو گرفتن بردن تو ماشین بیهوشت کردن چند دقیقه شد بیهوش اومدی دیدی چند نفر کنارتن گفتی شما کي هستین ولممم کنیددددد .کک...م..ک
اونا گفتن بهتره ساکت شی خانم
تورو بردن تو یه خؤنه خیلی بزرگ خیلییی بزرگ بود دستتو گرفتن تو گفتی ولممم کنینن بعد بردن تورو تو اتاق و گفتن منتظر بمون تا رئیس بیاد
تو گفتی چیی
بعد رفتن درو بستن
چند دقیقه شد یکی اومد داخل یهو
ادامه دارد
در خماری بمانید ..... جرررر خخخ
۵۹.۸k
۰۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.