رمان برده ی عمارت پارت2
ناپدری: اونجاست بیا دخترم پدرت آمده
ا.ت: س..لا.مم
جئون : دخترم گریه نکن و ازت خوب نگه داری میکنم
ا.ت : لبخند فیکی زدم 🙂😓
بادیگارد ها من را بردن توی ماشین بزرگ و من در کنار شیشه گریه های ریزی میکردم
فلش بک به زمان رسیدن به خونه ☄️
جئون : عزیزم ،کوک ، ندیمه ها ، و... جمع شین
زن جئون مادر ناتنی کوک که حسوده و خودشو لوس میکنه
معرفی کوک
سلام من جئون جونگکوک هستم و از وقتی که مادرم مرده دیگه افسرده و سینگل بی رحم شدم و با کسی رفت آمد ندارم خیلی هم به وسایل ها حساسم و که کسی به وسایل ها دست بزنه با شکنجه روبه رو میشه و کسی هم نمیاد اتاقم و...
م.ک= مادر ناتنی کوک
م.ک : چی شده عزیزم این دختر زیبا کیه
کوک: داشتم از پله ها میامدم که یک دختر کنار بابام بود جذاب بود اما به دلم ننشست
رفتم پایین
جئون : همه گوش کنن این ندیمه جدید هست اسمش پارک ا.ت هست و ندیمه طبقه سومه « کوک در طبقه سومه»
کوک . من ندیمه نخواستم
جئون. ندیمه تو هست و طبقه های دیگه هم گاهی سر میزنه
کوک. نمیخوام
جئون . چیزی که گفتم تغییر نمیکنه تمام همه برین و ا/ت را هم به اتاق راهنمایی کنید
ویو ا.ت
من را برد خونش خیلی بزرگ بود همه نشسته و من ایستاده بودم که یکی به اسم کوک آمد و جذبم کرد من به خودش اما من ندیمه شم ایششش آه .گریه هام را پاک میکردم اما باز جاری میشدن
رفتم اتاقم و با کلی گریه خوایم برد .
از فردا کار هام را شروع میکنم
فلش بک به فردا
رفتم لباس های ندیمه ام را پوشیدم و از راهرو شروع به تمیز کردن کردم .....
راهرو که کارش تمام شد رسیدم به در آقای جئون جونگکوک
در زدم
ا.ت آقای جونگکوک بیام تو
کوک. نه نمیخوام
ا.ت . از زیر لب من هم نمیخوام بیام اییشش
ا.ت . اما پدرتون گفتن که حتماا امروز بیام اتاقتون و تمیز کنم
کوک. عه بیا و سریع برو
ا.ت . رفتم داخل همه چیز بهم خورده بود. تمش سیاه و اما خاک گرفته بود
ا.ت. شروع میکنم
کوک . فقط سریع تر بروو
ا.ت. 😐😶
رفتم همه چیز را مرتب کردم و جونگکوک رفت بیرون چند دقیقه بعد یکی از خدمت کار ها آمد و با من کار داشت که رفتم بیرون و سوالش را پرسید بعد رفت من به کارم ادامه دارم بعد که تمام شد رفتم اتاقم خیلی خسته شده بود بعد نیم ساعت .....
کوک . ا.تتتتتتتتت
ا.ت: س..لا.مم
جئون : دخترم گریه نکن و ازت خوب نگه داری میکنم
ا.ت : لبخند فیکی زدم 🙂😓
بادیگارد ها من را بردن توی ماشین بزرگ و من در کنار شیشه گریه های ریزی میکردم
فلش بک به زمان رسیدن به خونه ☄️
جئون : عزیزم ،کوک ، ندیمه ها ، و... جمع شین
زن جئون مادر ناتنی کوک که حسوده و خودشو لوس میکنه
معرفی کوک
سلام من جئون جونگکوک هستم و از وقتی که مادرم مرده دیگه افسرده و سینگل بی رحم شدم و با کسی رفت آمد ندارم خیلی هم به وسایل ها حساسم و که کسی به وسایل ها دست بزنه با شکنجه روبه رو میشه و کسی هم نمیاد اتاقم و...
م.ک= مادر ناتنی کوک
م.ک : چی شده عزیزم این دختر زیبا کیه
کوک: داشتم از پله ها میامدم که یک دختر کنار بابام بود جذاب بود اما به دلم ننشست
رفتم پایین
جئون : همه گوش کنن این ندیمه جدید هست اسمش پارک ا.ت هست و ندیمه طبقه سومه « کوک در طبقه سومه»
کوک . من ندیمه نخواستم
جئون. ندیمه تو هست و طبقه های دیگه هم گاهی سر میزنه
کوک. نمیخوام
جئون . چیزی که گفتم تغییر نمیکنه تمام همه برین و ا/ت را هم به اتاق راهنمایی کنید
ویو ا.ت
من را برد خونش خیلی بزرگ بود همه نشسته و من ایستاده بودم که یکی به اسم کوک آمد و جذبم کرد من به خودش اما من ندیمه شم ایششش آه .گریه هام را پاک میکردم اما باز جاری میشدن
رفتم اتاقم و با کلی گریه خوایم برد .
از فردا کار هام را شروع میکنم
فلش بک به فردا
رفتم لباس های ندیمه ام را پوشیدم و از راهرو شروع به تمیز کردن کردم .....
راهرو که کارش تمام شد رسیدم به در آقای جئون جونگکوک
در زدم
ا.ت آقای جونگکوک بیام تو
کوک. نه نمیخوام
ا.ت . از زیر لب من هم نمیخوام بیام اییشش
ا.ت . اما پدرتون گفتن که حتماا امروز بیام اتاقتون و تمیز کنم
کوک. عه بیا و سریع برو
ا.ت . رفتم داخل همه چیز بهم خورده بود. تمش سیاه و اما خاک گرفته بود
ا.ت. شروع میکنم
کوک . فقط سریع تر بروو
ا.ت. 😐😶
رفتم همه چیز را مرتب کردم و جونگکوک رفت بیرون چند دقیقه بعد یکی از خدمت کار ها آمد و با من کار داشت که رفتم بیرون و سوالش را پرسید بعد رفت من به کارم ادامه دارم بعد که تمام شد رفتم اتاقم خیلی خسته شده بود بعد نیم ساعت .....
کوک . ا.تتتتتتتتت
۲.۴k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.