(:Waiting for a way to escape and forget):
(:Waiting for a way to escape and forget):
پارت②①
رامونا:نگران نباش مثل پرفسور عمل میکنم
رزا:باشه فقط اون روزی که بابای کوک میاد شرکت
کِیه؟
رامونا:8 اکتبر
رزا:خوبه پس ما 15 روز وقت داریم کار کنیم
رامونا:باید راجب اسم های جدیدمون هم فکر کنیم
رزا:آره من میخوام اسمم گلوریا باشه تو چی؟
رامونا:کلودیا
رزا:خیلی شبیه هم نیستن؟
رامونا:نگران نباش کسی توجه نمیکنه درضمن الان هم اسم هامون شبیه هم دیگس
رزا:خوشم اومد که به همه چی فکر کردی
رامونا:ممنون😌
«فردا صبح ساعت 8:30 شرکت»
رامونا:سلام برای استخدام اومدیم
منشی:سلام لطفاً مشخصاتتون رو بدید...شما دختر رئیس هستید
رزا:بله
منشی:ببخشید یه دقیقه صبر کنید
منشی:تق تق (صدای در زدن) آقای رئیس؟
آقای جئون:بیا تو..........چیزی شده؟
منشب:بله دخترتون اینجان
آقای جئون:دخترم؟
منشی:بله رزا
آقای جئون:آهاااااا الان اینجاس؟
منشی:بله
آقای جئون:برای چی اومده اینجا؟
منشی:برای استخدام
آقای جئون:عجیبه...تنهاست؟
منشی:نه با دوستشون اومدن
آقای جئون همراه منشیش رفت بیرون تا رزا رو ببینه
رزا:شت ببین خیلی عادی روتو برگردون و برو
رامونا:چی شده؟
رامونا:......دِ بگو دیگه؟
رزا:برو بعداً بهت میگم
رامونا:خب از شرکت اومدیم بیرون الان بگو چی شده
رزا:بابامو دیدم
رامونا:چیییی؟! محاسباتم اشتباه شدن
رزا:آره دیگه بدبخت شدیم الان ایناهم دنبالمونن، پدر پسری🤦🏻♀️
رامونا:خوبه که پدر پسری دنبالتن باباتو که دیدم خیلی کراش بود
رزا:خفه شو خفه شو تو رو آدم چهل و پنج ساله هم کراش میزنی؟ گمشو ببینم (یدونه زد پشت گردن رامونا)
رزا:شت الان میدونن ما کجاییم میان دنبالمون باید هتلمون رو عوض کنیم میریم هتل شراتون فرانکفورت
رامونا:کارلوس اونجاس
رزا:دوباره شت الان چه گِلی به سرمون بگیریم؟ صبر کن ببینم تو از کجا میدونی کارلوس اونجاست؟
رامونا: مگه مهمه الان قضیه ی مهم هتله
رامونا:بریم هتل ماریوت فرانکفورت
رزا:باشه ولی باید دوباره جامونو عوض کنیم
رامونا:چرا؟
رزا:به دو دلیل 1_جامون امن نیست 2_چون برنامه ی توعه
رامونا:1_چرا جامون امن نیست 2_چرا به من اعتماد نداری؟
رزا:1_چون دونفر دنبالمونن2_چون همین دو دقیقه پیش گند زدی به شغل و محل اقامتمون 3_تو گفتی مثل پرفسور عمل میکنی من 3 تا نقشه کشیدم ولی تو مثل توکیو فر زدی به 4 تا نقشه ی من
رامونا:😐
پارت②①
رامونا:نگران نباش مثل پرفسور عمل میکنم
رزا:باشه فقط اون روزی که بابای کوک میاد شرکت
کِیه؟
رامونا:8 اکتبر
رزا:خوبه پس ما 15 روز وقت داریم کار کنیم
رامونا:باید راجب اسم های جدیدمون هم فکر کنیم
رزا:آره من میخوام اسمم گلوریا باشه تو چی؟
رامونا:کلودیا
رزا:خیلی شبیه هم نیستن؟
رامونا:نگران نباش کسی توجه نمیکنه درضمن الان هم اسم هامون شبیه هم دیگس
رزا:خوشم اومد که به همه چی فکر کردی
رامونا:ممنون😌
«فردا صبح ساعت 8:30 شرکت»
رامونا:سلام برای استخدام اومدیم
منشی:سلام لطفاً مشخصاتتون رو بدید...شما دختر رئیس هستید
رزا:بله
منشی:ببخشید یه دقیقه صبر کنید
منشی:تق تق (صدای در زدن) آقای رئیس؟
آقای جئون:بیا تو..........چیزی شده؟
منشب:بله دخترتون اینجان
آقای جئون:دخترم؟
منشی:بله رزا
آقای جئون:آهاااااا الان اینجاس؟
منشی:بله
آقای جئون:برای چی اومده اینجا؟
منشی:برای استخدام
آقای جئون:عجیبه...تنهاست؟
منشی:نه با دوستشون اومدن
آقای جئون همراه منشیش رفت بیرون تا رزا رو ببینه
رزا:شت ببین خیلی عادی روتو برگردون و برو
رامونا:چی شده؟
رامونا:......دِ بگو دیگه؟
رزا:برو بعداً بهت میگم
رامونا:خب از شرکت اومدیم بیرون الان بگو چی شده
رزا:بابامو دیدم
رامونا:چیییی؟! محاسباتم اشتباه شدن
رزا:آره دیگه بدبخت شدیم الان ایناهم دنبالمونن، پدر پسری🤦🏻♀️
رامونا:خوبه که پدر پسری دنبالتن باباتو که دیدم خیلی کراش بود
رزا:خفه شو خفه شو تو رو آدم چهل و پنج ساله هم کراش میزنی؟ گمشو ببینم (یدونه زد پشت گردن رامونا)
رزا:شت الان میدونن ما کجاییم میان دنبالمون باید هتلمون رو عوض کنیم میریم هتل شراتون فرانکفورت
رامونا:کارلوس اونجاس
رزا:دوباره شت الان چه گِلی به سرمون بگیریم؟ صبر کن ببینم تو از کجا میدونی کارلوس اونجاست؟
رامونا: مگه مهمه الان قضیه ی مهم هتله
رامونا:بریم هتل ماریوت فرانکفورت
رزا:باشه ولی باید دوباره جامونو عوض کنیم
رامونا:چرا؟
رزا:به دو دلیل 1_جامون امن نیست 2_چون برنامه ی توعه
رامونا:1_چرا جامون امن نیست 2_چرا به من اعتماد نداری؟
رزا:1_چون دونفر دنبالمونن2_چون همین دو دقیقه پیش گند زدی به شغل و محل اقامتمون 3_تو گفتی مثل پرفسور عمل میکنی من 3 تا نقشه کشیدم ولی تو مثل توکیو فر زدی به 4 تا نقشه ی من
رامونا:😐
۱۳.۳k
۰۱ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.