عمارت کیم
ᴋɪᴍ'ꜱ ᴍᴀɴꜱɪᴏɴ
ᴘᴀʀᴛ 26
_اوففففف باشه پس بریم(لبخند)
¥(لبخند)
چریونگ اومد کنارم وایساد شروع کردیم به حرکت به طرف سالن رقص(عکسش توی هایلایت های فیک هست) حدود ۱۵ دقیقه گذشت که رسیدیم واییییییییییی اینجا همون جایی عه که برای اولین بار با ولیعهد رقصیدم با ذوق داشتم این ور اون ور نگاه میکردم که یهوو یه خانمی یه بهش میخورد ۳۷ یا ۴۱ سالش باشه از انتهای سالن با ۸ تا خدمتکار به طرفمون اومد اخم کرده بود خیلی سرد و انگار تا حالا لبخند نزده بود! موهای مشکی که حدود ۳۰ یا ۴۰ تا توی موهاش موهای سفید دیده میشد و موهاش محکم از بالا گوجه کرده بود و یه لباس مشکی که از روش یه پیش بند طوری کرمی رنگ اومده بود تنش بود اندام تقریبا لاغری هم داشت دیدم داره نزدیک تر میشه سریع رفتم کنار چریونگ وایسادم که رسیدن به ما
خانم کاترین: سلام چریونگ!
¥سلام بانو کاترین!
پس اسمش کاترینه!
یه نگاه تیز به من کرد که باعث شد یکم بترسم
¥بانوی من ایشون همسر ولیعهد هستن بانوی ات !
خانم کاترین:بله ملکه گفته بود ایشون قرار برای مراسم فردا بیان اینجا!
_سلام از دیدنتون خوشحالم !
خانم کاترین:همچینین بانوی من!
خانم کاترین:خب اگر موافق باشین رقص رو شروع کنیم تانگو بلدین!؟
_بله !
خانم کاترین :خیلی هم عالی
خانم کاترین:نظرتون چیه یه پف مصنوعی برای لباستون بزاریم که برای مراسم راحت تر رقص رو انجام بدین!
_برای من فرقی نداره بانو کاترین ! من توی رقص خیلی ماهرم(لبخند )
(گایز خانم کاترین رو خانم ک مینویسم)
خانم ک: حتی بهتر از من!؟(نگاه جدی و مرموز)
_خب بزارید یه چیزی رو بهتون بگم من از وقتی که یادمه عاشق رقصیدن و آهنگ خوندن بودم! و الان حدود ۱۶ سالمه ولی نزدیک ۹ ساله دارم رقص کار میکنم اونم تو هر سبکی!
خانم ک: خب تولدتون کیه؟!
_۲ روز بعد از مراسم عروسی(لبخند)
خانم ک:جالبه آخه همسر های خاندان سلطنتی نباید زیر سن قانونی باشن! ولی انگار علاقه ولیعهد این قانون رو نقص کرده!
¥بانو کاترین!(جدی)
خانم ک:چیه چریونگ ! من که سخت نگرفتم فقط خاستم بگم علاقه بین بانو و ولیعهد صلح بین ۲ کشور رو بهم زد!
_راجب چی حرف میزنید! (گیج)
خانم ک:خب راستش بانوی من شما راجب ملکه مادر چیزی میدونین!؟
_ملکه مادر!؟ مگه ایشون در شهر لیون و کاخ آندا اقامت ندارن!؟
خانم ک: درسته چند ساله که دیگه توی قصر اصلی توی پاریس نیستن ! ولی ملکه مادر همسر ولیعهد رو از همون خرد سالی ایشون انتخاب کردن ! قرار بود با یک بانوی با اصالت که شاهزاده آلمان بود ازدواج کنن ولی خب شما همچی رو خراب کردین!
¥بانو(عصبی و جدی)
خانم ک: خب بهتره بگم پادشاه همه چیز رو خراب کرد! که به ولیعهد اجازه ازدواح با شما رو داد!
_خانم کاترین! حد و حدود خودتون رو بدونین! بفهمین دارین با که صحبت میکنین ! الان هم احترامنون رو فقط بخاطر سن تون نگه داشتم مگرنه....( جدی)
ملکه:مگرنه چی!؟
برگشتم و با دیدن ملکه توی شوک فرو رفتم و سریع تعظیم کردیم
_بانوی من(شوک)
ملکه:بلند شو دخترم(لبخند)
ملکه:کاترین! بهتره حد خودتو بدونی! این دختر ملکه آینده این سرزمینه! و ازدواج پسرم به تو هیچ ربطی نداره! دخالت نکن ! بار دیگه بفهمم داری بیش تر حدت میری میدم سرت رو از تنت جدا کنن فهمیدی! ؟(آخرش با داد)
خانم ک:بله بانوی من(تعظیم و مرموز)
ملکه :حالا بهتره به ادامه تمرین رقصتون برسید ! نه چیز دیگه!
ملکه روبه یکی از خدمه هاش گفت
ملکه:ویکتوریا اینجا وای میستی تا تمرین تموم شه! هر گونه به احترامی و دخالتی از کاترین دیدی فورا به شخص من گزارش میدی فهمیدی!؟
ویکتوریا:بله بانوی من!
ملکه:ات دخترم توهم مواظب خودت باش من باید برم برای فردا کلی کار دارم(مهربون )
_چشم بانوی من(لبخند)
ملکه رفت
خانم ک:پف لباس مصنوعی رو بیارید میخوام بیبنم بانو ات چقدر میتونه مهارت شون رو سابت کنه!
___________
امیدوارم دوست داشته باشین🤎🍪
ᴘᴀʀᴛ 26
_اوففففف باشه پس بریم(لبخند)
¥(لبخند)
چریونگ اومد کنارم وایساد شروع کردیم به حرکت به طرف سالن رقص(عکسش توی هایلایت های فیک هست) حدود ۱۵ دقیقه گذشت که رسیدیم واییییییییییی اینجا همون جایی عه که برای اولین بار با ولیعهد رقصیدم با ذوق داشتم این ور اون ور نگاه میکردم که یهوو یه خانمی یه بهش میخورد ۳۷ یا ۴۱ سالش باشه از انتهای سالن با ۸ تا خدمتکار به طرفمون اومد اخم کرده بود خیلی سرد و انگار تا حالا لبخند نزده بود! موهای مشکی که حدود ۳۰ یا ۴۰ تا توی موهاش موهای سفید دیده میشد و موهاش محکم از بالا گوجه کرده بود و یه لباس مشکی که از روش یه پیش بند طوری کرمی رنگ اومده بود تنش بود اندام تقریبا لاغری هم داشت دیدم داره نزدیک تر میشه سریع رفتم کنار چریونگ وایسادم که رسیدن به ما
خانم کاترین: سلام چریونگ!
¥سلام بانو کاترین!
پس اسمش کاترینه!
یه نگاه تیز به من کرد که باعث شد یکم بترسم
¥بانوی من ایشون همسر ولیعهد هستن بانوی ات !
خانم کاترین:بله ملکه گفته بود ایشون قرار برای مراسم فردا بیان اینجا!
_سلام از دیدنتون خوشحالم !
خانم کاترین:همچینین بانوی من!
خانم کاترین:خب اگر موافق باشین رقص رو شروع کنیم تانگو بلدین!؟
_بله !
خانم کاترین :خیلی هم عالی
خانم کاترین:نظرتون چیه یه پف مصنوعی برای لباستون بزاریم که برای مراسم راحت تر رقص رو انجام بدین!
_برای من فرقی نداره بانو کاترین ! من توی رقص خیلی ماهرم(لبخند )
(گایز خانم کاترین رو خانم ک مینویسم)
خانم ک: حتی بهتر از من!؟(نگاه جدی و مرموز)
_خب بزارید یه چیزی رو بهتون بگم من از وقتی که یادمه عاشق رقصیدن و آهنگ خوندن بودم! و الان حدود ۱۶ سالمه ولی نزدیک ۹ ساله دارم رقص کار میکنم اونم تو هر سبکی!
خانم ک: خب تولدتون کیه؟!
_۲ روز بعد از مراسم عروسی(لبخند)
خانم ک:جالبه آخه همسر های خاندان سلطنتی نباید زیر سن قانونی باشن! ولی انگار علاقه ولیعهد این قانون رو نقص کرده!
¥بانو کاترین!(جدی)
خانم ک:چیه چریونگ ! من که سخت نگرفتم فقط خاستم بگم علاقه بین بانو و ولیعهد صلح بین ۲ کشور رو بهم زد!
_راجب چی حرف میزنید! (گیج)
خانم ک:خب راستش بانوی من شما راجب ملکه مادر چیزی میدونین!؟
_ملکه مادر!؟ مگه ایشون در شهر لیون و کاخ آندا اقامت ندارن!؟
خانم ک: درسته چند ساله که دیگه توی قصر اصلی توی پاریس نیستن ! ولی ملکه مادر همسر ولیعهد رو از همون خرد سالی ایشون انتخاب کردن ! قرار بود با یک بانوی با اصالت که شاهزاده آلمان بود ازدواج کنن ولی خب شما همچی رو خراب کردین!
¥بانو(عصبی و جدی)
خانم ک: خب بهتره بگم پادشاه همه چیز رو خراب کرد! که به ولیعهد اجازه ازدواح با شما رو داد!
_خانم کاترین! حد و حدود خودتون رو بدونین! بفهمین دارین با که صحبت میکنین ! الان هم احترامنون رو فقط بخاطر سن تون نگه داشتم مگرنه....( جدی)
ملکه:مگرنه چی!؟
برگشتم و با دیدن ملکه توی شوک فرو رفتم و سریع تعظیم کردیم
_بانوی من(شوک)
ملکه:بلند شو دخترم(لبخند)
ملکه:کاترین! بهتره حد خودتو بدونی! این دختر ملکه آینده این سرزمینه! و ازدواج پسرم به تو هیچ ربطی نداره! دخالت نکن ! بار دیگه بفهمم داری بیش تر حدت میری میدم سرت رو از تنت جدا کنن فهمیدی! ؟(آخرش با داد)
خانم ک:بله بانوی من(تعظیم و مرموز)
ملکه :حالا بهتره به ادامه تمرین رقصتون برسید ! نه چیز دیگه!
ملکه روبه یکی از خدمه هاش گفت
ملکه:ویکتوریا اینجا وای میستی تا تمرین تموم شه! هر گونه به احترامی و دخالتی از کاترین دیدی فورا به شخص من گزارش میدی فهمیدی!؟
ویکتوریا:بله بانوی من!
ملکه:ات دخترم توهم مواظب خودت باش من باید برم برای فردا کلی کار دارم(مهربون )
_چشم بانوی من(لبخند)
ملکه رفت
خانم ک:پف لباس مصنوعی رو بیارید میخوام بیبنم بانو ات چقدر میتونه مهارت شون رو سابت کنه!
___________
امیدوارم دوست داشته باشین🤎🍪
۹۹۹
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.