سناریو
وقتی همزمان عاشقت میشن
پارت17
2و3 ساعت مهمونا رقصیدن و بعد رفتن به مامان وبابا گفتم با اعضا برن خونه
من امشب ایجا مونم
اعضا داشتن میرفتن
جونگ کوک: تو نمی یای؟
ا. ت: نه میمونم
جونگ کوک: چرا؟
ا. ت: مادربزرگم دست تنها
جونگ کوک: باشه. خداحافظ
ا. ت: خداحافظ
اعضا: خداحافظ
پش زمانی به صبح
قصاب اومد گوسفند پوست کرد تمیز کرد و رفت
منم اومدم خونه امروز شنبه و دوشنبه حنا بندونه
ودلم واسه دوستای ایرانم تنگ شد بهشون زنگ بزنم
اول به دوتا از دوستای پسرم زنگ زدم بعد قرار برای نهار بیان اینجا
ا. ت: مامان نهار مهمون داریم
م. ت: کی؟
زنگ خونه زده شد
ا. ت : من در باز میکنم
د. پ. ت: سلام! چطوری؟ ا. ت خانم
ا. ت : سلام. مرسی. تو چطوری؟ بریم داخل تا اون یکی بیاد
د. پ. ت: خوبم. باشه
م. ت: سلام مهمونی که میگفتی د. پ. ت بود( د. پ. ت یعنی دوست که پسر تو) دیگه جز خانواده مائه نه مهمون
ویو جیمین: پسره عنتر
ویو تهیونگ: هیوجین کم بود این اضافه شد
ویو جین : پسره غیر هندسام
ویو جیهوپ: من اصلا حسودی نمی کنم
ویو جونگ کوک: هعی زندگی دردوبلام بخوره تو سر این پسر
ویو شوگا : پسره باسنی
ویو نامجون: نامجون آروم باش
زنگ در زده شد
ویو ا. ت:
رفتم درو باز کردم د. پ. د. ت بود( کمبود اسم اون یکی دوست پسراش)
ا. ت: سلام. چطوری؟
د. پ. د. ت: سلام. مرسی. خوبی؟
ا. ت : آره. بریم بالا
اعضا تو ذهنشون: اه این کم بود این اضافه شد
دستگاه ps5 از کشو در آوردم یکی به دوستم دادم یکی خودم
آخرای بازی بود که اونی یکی دوستم تو گوشم گفت اعضا ببین بازی بردم اعضا دیدم همه اخما تو هم بود
ا. ت: جونگ کوک
جونگ کوک: ها
ا. ت : شنیدم زیاد گیمت خوبه بیا به جای من بازی کن
جونگ کوک: نمی خوام
ا. ت: بیا لج نکن
جونگ کوک: ولم کن
پاشدم رفت صندلیشو تکون دادم
جونگ کوک: گفتم نمی یام
ا. ت : باشه. الکی باشگاه نمیرم که
جونگ کوک بلند کردم گذاشتم. چشاش از تعجب باز شد بود
دسته دادم بهش با عصابیت گفتم میشینی بازی میکنی
بلند شد رفت جاش نشست رفتم روبه روش نشستم
گفتم: دردت چیه ها؟
جونگ کوک: دوست ندارم بازی کنم دیگه
دیدم بغض کرد رفت بالا
روبه اعضا
ا. ت : این چشه؟
جین: بچه روحیاتش ضعیفه نیاز به توجه داره
ا. ت: عه
رفتم بالا در اتاق زدم
جونگ کوک: چیه. برو
ا. ت: ا. تم
جونگ کوک: خب
ا. ت: میشه در باز کنی
جونگ کوک: نه
یه کلید زاپاس تو اتاقم هست رفتم اوردم
درو باز کردم
ا. ت: ببینم تورو. گریه میکنی
جونگ کوک : نه
رفتم بغلش کردم
ا. ت: خوبی؟
جونگ کوک: نه خواب دارم
ا. ت:نهار بخور بخواب
جونگ کوک : باشه، برم شیرموز میخری
ا. ت : باشه 😶
دستشو گرفتم رفتیم پایین
مامانم نهار آورد خوردیم
ظرفارو جمع کردم دوستامم رفتن
پارت17
2و3 ساعت مهمونا رقصیدن و بعد رفتن به مامان وبابا گفتم با اعضا برن خونه
من امشب ایجا مونم
اعضا داشتن میرفتن
جونگ کوک: تو نمی یای؟
ا. ت: نه میمونم
جونگ کوک: چرا؟
ا. ت: مادربزرگم دست تنها
جونگ کوک: باشه. خداحافظ
ا. ت: خداحافظ
اعضا: خداحافظ
پش زمانی به صبح
قصاب اومد گوسفند پوست کرد تمیز کرد و رفت
منم اومدم خونه امروز شنبه و دوشنبه حنا بندونه
ودلم واسه دوستای ایرانم تنگ شد بهشون زنگ بزنم
اول به دوتا از دوستای پسرم زنگ زدم بعد قرار برای نهار بیان اینجا
ا. ت: مامان نهار مهمون داریم
م. ت: کی؟
زنگ خونه زده شد
ا. ت : من در باز میکنم
د. پ. ت: سلام! چطوری؟ ا. ت خانم
ا. ت : سلام. مرسی. تو چطوری؟ بریم داخل تا اون یکی بیاد
د. پ. ت: خوبم. باشه
م. ت: سلام مهمونی که میگفتی د. پ. ت بود( د. پ. ت یعنی دوست که پسر تو) دیگه جز خانواده مائه نه مهمون
ویو جیمین: پسره عنتر
ویو تهیونگ: هیوجین کم بود این اضافه شد
ویو جین : پسره غیر هندسام
ویو جیهوپ: من اصلا حسودی نمی کنم
ویو جونگ کوک: هعی زندگی دردوبلام بخوره تو سر این پسر
ویو شوگا : پسره باسنی
ویو نامجون: نامجون آروم باش
زنگ در زده شد
ویو ا. ت:
رفتم درو باز کردم د. پ. د. ت بود( کمبود اسم اون یکی دوست پسراش)
ا. ت: سلام. چطوری؟
د. پ. د. ت: سلام. مرسی. خوبی؟
ا. ت : آره. بریم بالا
اعضا تو ذهنشون: اه این کم بود این اضافه شد
دستگاه ps5 از کشو در آوردم یکی به دوستم دادم یکی خودم
آخرای بازی بود که اونی یکی دوستم تو گوشم گفت اعضا ببین بازی بردم اعضا دیدم همه اخما تو هم بود
ا. ت: جونگ کوک
جونگ کوک: ها
ا. ت : شنیدم زیاد گیمت خوبه بیا به جای من بازی کن
جونگ کوک: نمی خوام
ا. ت: بیا لج نکن
جونگ کوک: ولم کن
پاشدم رفت صندلیشو تکون دادم
جونگ کوک: گفتم نمی یام
ا. ت : باشه. الکی باشگاه نمیرم که
جونگ کوک بلند کردم گذاشتم. چشاش از تعجب باز شد بود
دسته دادم بهش با عصابیت گفتم میشینی بازی میکنی
بلند شد رفت جاش نشست رفتم روبه روش نشستم
گفتم: دردت چیه ها؟
جونگ کوک: دوست ندارم بازی کنم دیگه
دیدم بغض کرد رفت بالا
روبه اعضا
ا. ت : این چشه؟
جین: بچه روحیاتش ضعیفه نیاز به توجه داره
ا. ت: عه
رفتم بالا در اتاق زدم
جونگ کوک: چیه. برو
ا. ت: ا. تم
جونگ کوک: خب
ا. ت: میشه در باز کنی
جونگ کوک: نه
یه کلید زاپاس تو اتاقم هست رفتم اوردم
درو باز کردم
ا. ت: ببینم تورو. گریه میکنی
جونگ کوک : نه
رفتم بغلش کردم
ا. ت: خوبی؟
جونگ کوک: نه خواب دارم
ا. ت:نهار بخور بخواب
جونگ کوک : باشه، برم شیرموز میخری
ا. ت : باشه 😶
دستشو گرفتم رفتیم پایین
مامانم نهار آورد خوردیم
ظرفارو جمع کردم دوستامم رفتن
۲۷.۴k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.