تک پارتی ران
موضوع: اگه موهات رو کوتاه کنی
ویو ران
روی کاناپه نشسته بودیم و من داشتم با موهای ا.ت بازی میکردم.کش مو رو ازش گرفتم و اروم اروم براش بافتم.وقتی تموم شد کارم بلند شد و به سمت آینه دوید.
ا.ت: واییییی ران!چقدر قشنگ شده ولی جدیدا دارم به کوتاه کردنشون فکر میکنم.آخه زیادی روی اعصابم اند.
عصبی شدم.آخه برای چی؟به موهاش نگاه کردم و گفتم...
ران: عه! چرا؟قشنگ ان. من دوستشون دارم!
ا.ت بهم نگاه کردم و بدو بدو اومد کنارم روی کاناپه نشست.سرش رو روی سینم گذاشت و گفت...
ا.ت: اوکی... من امروز با سنجو میخوام برم بیرون. زود میام.
بهش نگاه کردم و سرش رو ناز کردم.بوسه ای روی موهاش گذاشتم و گفتم: اوکی برو.زود بیا.تا شام منتظرم.
ا.ت بعد گرفتن اجازش از کنارم بلند شد و رفت داخل اتاق تا لباسش رو عوض کنه.
وقتی برگشت همون موهای بافتش رو روی تیشرت یاسی رنگش انداخته بود و با یه شلوار سفید همه چیز رو ست کرده بود.
ازم خداحافظی کرد و موقعی که داشت می رفت گفت: غافلگیرت میکنم ران!
*بعد از دور دور های ا.ت *ویو ران*
ساعت تقریبا 8 شب بود.گفته بود که زود میاد.رفتم داخل آشپزخونه و یه بسته ویفر در اوردم.روی کاناپه نشستم و تلویزیون رو روشن کردم.بعد چند دقیقه صدای کلید اومد.
سمت در رفتم تا در رو باز کنم ولی با صحنه ی روبه روم خشکم زد.
ا.ت موهاش رو کوتاه کرده بود!چقدر هم بهش میومد ولی بهم گفت که اینکارو نمیکنه...
ا.ت: ران؟گیلیگیلی خوشگل شدم؟بهم میاد؟
ران: خوشگل بودی جذاب تر شدی ولی نگفتی چرا به حرفم گوش نکردی؟
ا.ت: میخواستم سورپرایز شی!
ران: اونو که شدم ولی احساسم بهم میگه یه تنبیه نیاز داری...
ا.ت داشت دنبال گوشیش میگشت که به ریندو زنگ بزنه کمک بخواد
ران: بیب الان منم و تو بیا بریم کاریت ندارم.
ا.ت: آهای مردم کمکککک
.......
و تمام
ویو ران
روی کاناپه نشسته بودیم و من داشتم با موهای ا.ت بازی میکردم.کش مو رو ازش گرفتم و اروم اروم براش بافتم.وقتی تموم شد کارم بلند شد و به سمت آینه دوید.
ا.ت: واییییی ران!چقدر قشنگ شده ولی جدیدا دارم به کوتاه کردنشون فکر میکنم.آخه زیادی روی اعصابم اند.
عصبی شدم.آخه برای چی؟به موهاش نگاه کردم و گفتم...
ران: عه! چرا؟قشنگ ان. من دوستشون دارم!
ا.ت بهم نگاه کردم و بدو بدو اومد کنارم روی کاناپه نشست.سرش رو روی سینم گذاشت و گفت...
ا.ت: اوکی... من امروز با سنجو میخوام برم بیرون. زود میام.
بهش نگاه کردم و سرش رو ناز کردم.بوسه ای روی موهاش گذاشتم و گفتم: اوکی برو.زود بیا.تا شام منتظرم.
ا.ت بعد گرفتن اجازش از کنارم بلند شد و رفت داخل اتاق تا لباسش رو عوض کنه.
وقتی برگشت همون موهای بافتش رو روی تیشرت یاسی رنگش انداخته بود و با یه شلوار سفید همه چیز رو ست کرده بود.
ازم خداحافظی کرد و موقعی که داشت می رفت گفت: غافلگیرت میکنم ران!
*بعد از دور دور های ا.ت *ویو ران*
ساعت تقریبا 8 شب بود.گفته بود که زود میاد.رفتم داخل آشپزخونه و یه بسته ویفر در اوردم.روی کاناپه نشستم و تلویزیون رو روشن کردم.بعد چند دقیقه صدای کلید اومد.
سمت در رفتم تا در رو باز کنم ولی با صحنه ی روبه روم خشکم زد.
ا.ت موهاش رو کوتاه کرده بود!چقدر هم بهش میومد ولی بهم گفت که اینکارو نمیکنه...
ا.ت: ران؟گیلیگیلی خوشگل شدم؟بهم میاد؟
ران: خوشگل بودی جذاب تر شدی ولی نگفتی چرا به حرفم گوش نکردی؟
ا.ت: میخواستم سورپرایز شی!
ران: اونو که شدم ولی احساسم بهم میگه یه تنبیه نیاز داری...
ا.ت داشت دنبال گوشیش میگشت که به ریندو زنگ بزنه کمک بخواد
ران: بیب الان منم و تو بیا بریم کاریت ندارم.
ا.ت: آهای مردم کمکککک
.......
و تمام
۶.۵k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.