بازگرد ای خاطرات کودکی
بازگرد ای خاطرات کودکی
برسوار اسبهای چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن ماناترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند اموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
باوجود سوزو سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
همکلاسی های درد و رنج وکار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش میشد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم
یاد ان آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام وهم یادت بخیر
یاد درس آب و بابایت بخیر
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن+ نوشته شده در 91/02/13ساعت توسط منتظر
| 11 نظر
خانه ی دوست کجاست؟
دوباره بیرق عزا در انتظار خانه هاست
در انتظار خانه ها
دوباره بیرق عزاست
دوباره عطر و بوی بی قراری است
که در نسیم کوچه هاست
و در میان کوچه ها و خانه های مه گرفته خانه ایست
که شعبه ای زعرش کبریاست
و سالها و سالهاست در این سئوال بی جواب مانده ایم
خانه دوست کجاست
رواق منظر نگاهم آشیانه شماست
کرم نما و فرود آ
که خانه خانه شماست
بیا به هیأت خصوصی دلم
که روضه خوان آن خداست
دوباره بیرق و علم
کتیبه های محتشم
دوباره شور و عشق و اشک
دوباره ماجرای مشک
دوباره پرسشی که سالهاست با دل آشناست
خانه دوست کجاست
برسوار اسبهای چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن ماناترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند اموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
باوجود سوزو سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
همکلاسی های درد و رنج وکار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش میشد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم
یاد ان آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام وهم یادت بخیر
یاد درس آب و بابایت بخیر
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن+ نوشته شده در 91/02/13ساعت توسط منتظر
| 11 نظر
خانه ی دوست کجاست؟
دوباره بیرق عزا در انتظار خانه هاست
در انتظار خانه ها
دوباره بیرق عزاست
دوباره عطر و بوی بی قراری است
که در نسیم کوچه هاست
و در میان کوچه ها و خانه های مه گرفته خانه ایست
که شعبه ای زعرش کبریاست
و سالها و سالهاست در این سئوال بی جواب مانده ایم
خانه دوست کجاست
رواق منظر نگاهم آشیانه شماست
کرم نما و فرود آ
که خانه خانه شماست
بیا به هیأت خصوصی دلم
که روضه خوان آن خداست
دوباره بیرق و علم
کتیبه های محتشم
دوباره شور و عشق و اشک
دوباره ماجرای مشک
دوباره پرسشی که سالهاست با دل آشناست
خانه دوست کجاست
۳.۱k
۱۳ بهمن ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.