پارت ۱۴
پارت ۱۴
× عزیزم نمی خوای پاشی ؟
با صدای تهیونگ چشم هامو باز کردم
× سلام بیبی من ؛ حالت چطوره ؟
گفت و کنارم نشست و موهامو نوازش کرد
+ خوبم
× درد نداری ؟
سرمو به معنی نه تکون دادم
× پاشو که واست صبحونه درست کردم
+ تو کی پاشدی
× یه یک ساعتی میشه
+ چرا سر کار نرفتی
× زنگ زدم گفتم دیر میام
+ خوبه
پاشدم رفتم سمت دستشویی
+ دستو صورتمو بشورم میام
بعد چند دقیقه رفتم سر میز نشستم
+ اووو حسابی تدارکات دیدی که
× آخه دیشب یکی خیلی خسته شد گفتم امروز من صبحونه رو آماده کنم
ضربه ای به بازوی تهیونگ زدم
+ بدجنس ؛ اون یه نفر بخاطر تو حسابی خسته شد دستمو گرفت و بوس کرد
× همه خستگی هاتو به جون میخرم
اومدم جواب بدم که گوشی تهیونگ زنگ خورد
جواب داد بعد گفت
× ا/ت ببخشید باید برم سرکار اشکال نداره
+ ایرادی نداره برو به کارت برس
تهیونگ وسایلمو جمع کرد و موقع رفتن بغلم کرد و همدیگرو بوسیدم و رفت
میزو جمع کردم ...
*****
نگاهی به گوشی و سیمکارت و نامه که جانکوک گفته بود کردم
بعد رفتم پیش دکتر و نامه رو به دکتر دادم
چرا دارم این کارو میکنم ؟ نمیدونستم
حالا هم مبایل به دست جلوی در اتاق وایساده بودم من داشتم تمام خواسته های اونو بر آورده میکردم و این از نظرم فاجعه بود !!
به محض باز کردن در جانکوک درو دیدم و ترسیدم
+ وای خدای من ترسیدم
- بترس عزیزم ترس خوبه ....
گفت و درو پست سرم بست
همون موقع موبایل رو از دستم گرفت
- دختر خوب
بعد دستمو گرفت و به سمته تخت برد روی تخت نشستم و خودش هم کنارم نشست
- نامه رو به دکتر دادی ؟
+ آره دادم
بالبخنده ترسناکی موهامو نوازش میکرد
- خوب حالا جایزت چی باشه ؟
نگاهی بهش کردم
+ جایزه ام
آره؛ نمی دونستی من به دخترای خوب جایزه میدم؟
پایین رو نگاه کردم و حرفی نزدم
همون لحظه کوک دستش رو به چونم رسوند و منو به سمت خودش کشوند به چشماش نگاه میکردم و کوک سعی میکرد طبق معمول کنترلم رو به دست بگیره
با انگشت شستش لب هامو نوازش میکرد
- این لب ها فقط برازنده خودته
صورتش رو نزدیک کرد و تا فاصله چند سانتی متری وایساد
- چطوره این جایزت باشه ؟
بعد لب هاشو به لب هام کوبید و سخت مشغوله بوسیدن شد ...
اینم از پارت ۱۴
لایک کنید ♥️🙏
× عزیزم نمی خوای پاشی ؟
با صدای تهیونگ چشم هامو باز کردم
× سلام بیبی من ؛ حالت چطوره ؟
گفت و کنارم نشست و موهامو نوازش کرد
+ خوبم
× درد نداری ؟
سرمو به معنی نه تکون دادم
× پاشو که واست صبحونه درست کردم
+ تو کی پاشدی
× یه یک ساعتی میشه
+ چرا سر کار نرفتی
× زنگ زدم گفتم دیر میام
+ خوبه
پاشدم رفتم سمت دستشویی
+ دستو صورتمو بشورم میام
بعد چند دقیقه رفتم سر میز نشستم
+ اووو حسابی تدارکات دیدی که
× آخه دیشب یکی خیلی خسته شد گفتم امروز من صبحونه رو آماده کنم
ضربه ای به بازوی تهیونگ زدم
+ بدجنس ؛ اون یه نفر بخاطر تو حسابی خسته شد دستمو گرفت و بوس کرد
× همه خستگی هاتو به جون میخرم
اومدم جواب بدم که گوشی تهیونگ زنگ خورد
جواب داد بعد گفت
× ا/ت ببخشید باید برم سرکار اشکال نداره
+ ایرادی نداره برو به کارت برس
تهیونگ وسایلمو جمع کرد و موقع رفتن بغلم کرد و همدیگرو بوسیدم و رفت
میزو جمع کردم ...
*****
نگاهی به گوشی و سیمکارت و نامه که جانکوک گفته بود کردم
بعد رفتم پیش دکتر و نامه رو به دکتر دادم
چرا دارم این کارو میکنم ؟ نمیدونستم
حالا هم مبایل به دست جلوی در اتاق وایساده بودم من داشتم تمام خواسته های اونو بر آورده میکردم و این از نظرم فاجعه بود !!
به محض باز کردن در جانکوک درو دیدم و ترسیدم
+ وای خدای من ترسیدم
- بترس عزیزم ترس خوبه ....
گفت و درو پست سرم بست
همون موقع موبایل رو از دستم گرفت
- دختر خوب
بعد دستمو گرفت و به سمته تخت برد روی تخت نشستم و خودش هم کنارم نشست
- نامه رو به دکتر دادی ؟
+ آره دادم
بالبخنده ترسناکی موهامو نوازش میکرد
- خوب حالا جایزت چی باشه ؟
نگاهی بهش کردم
+ جایزه ام
آره؛ نمی دونستی من به دخترای خوب جایزه میدم؟
پایین رو نگاه کردم و حرفی نزدم
همون لحظه کوک دستش رو به چونم رسوند و منو به سمت خودش کشوند به چشماش نگاه میکردم و کوک سعی میکرد طبق معمول کنترلم رو به دست بگیره
با انگشت شستش لب هامو نوازش میکرد
- این لب ها فقط برازنده خودته
صورتش رو نزدیک کرد و تا فاصله چند سانتی متری وایساد
- چطوره این جایزت باشه ؟
بعد لب هاشو به لب هام کوبید و سخت مشغوله بوسیدن شد ...
اینم از پارت ۱۴
لایک کنید ♥️🙏
۴.۵k
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.