خانواده
پارت 18
**
کوک: همونطور که تو بغلم بود تو خواب زر زر میکرد و صداهای عجیب درمیاورد*..چیشده فدات بشم؟
م/ک: نگران نباش دکتر گفته تب کرده..بخاطر همونه..نگران نباش ( نوازش وار رو گونه کوک دست میکشید)
کوک: مرسی که منو خوب بزرگ کردی مامان :)
م/ک: منم ممنونم که واسم یک عروس و نوه آوردی😂
کوک؛😂..خوب جور شدین هاا
م/ک: همینطوره عزیزم
یونگ: ( بیدار شدن) ب..ا..ب..ا ( ضعیف )
کوک:یونگ ؟..عشقم بیدار شدی؟جانم فدات شم؟.. من اینجام خوشگلم..تو بغلمی.. ( لپشو بوس کردم)
یونگ: آ..ب
ا/ت: صبر کن من براش بیارم*
کوک: الان مامانی برات میاره قربونت برم
ا/ت: بفرمایید*...
کوک: یکم یونگ رو بلند کردم و بهش آب دادم*.. بیحال بودن بهت نمیاد جیگرم..زود خوب شو باشع؟
یونگ: :)
ا/ت: دست کوک رو گرفتم و نشستم رو تخت*
**
کوک: همونطور که تو بغلم بود تو خواب زر زر میکرد و صداهای عجیب درمیاورد*..چیشده فدات بشم؟
م/ک: نگران نباش دکتر گفته تب کرده..بخاطر همونه..نگران نباش ( نوازش وار رو گونه کوک دست میکشید)
کوک: مرسی که منو خوب بزرگ کردی مامان :)
م/ک: منم ممنونم که واسم یک عروس و نوه آوردی😂
کوک؛😂..خوب جور شدین هاا
م/ک: همینطوره عزیزم
یونگ: ( بیدار شدن) ب..ا..ب..ا ( ضعیف )
کوک:یونگ ؟..عشقم بیدار شدی؟جانم فدات شم؟.. من اینجام خوشگلم..تو بغلمی.. ( لپشو بوس کردم)
یونگ: آ..ب
ا/ت: صبر کن من براش بیارم*
کوک: الان مامانی برات میاره قربونت برم
ا/ت: بفرمایید*...
کوک: یکم یونگ رو بلند کردم و بهش آب دادم*.. بیحال بودن بهت نمیاد جیگرم..زود خوب شو باشع؟
یونگ: :)
ا/ت: دست کوک رو گرفتم و نشستم رو تخت*
۵.۸k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.