ددی مافیای من
ددی مافیای من { پارت ۵}
چاقو با ضربه ی محکمی به شکم کوک وارد شد . از دهن کوک خون میومد . کوک افتاد زمین .
لیا : حالا دیدی کوک کوچولو
کوک : انتقامم رو ازت میگیرم دختره ی عوضی .
همون لحظه تهیونگ با یه عالمه بادیگارد هیکلی وارد شد لیا رو تا میخورد زدن و رفتن .
ته : کوککککک حالت خوبه ( کوک رو تو بغلش گرفته )
کوک : ح...حالم خ....خوب ن...نیست
تهیونگ کوک رو بلند کرد و برد داخل اتاقش که ا/ت رو دید .
ا/ت : چه بلایی سر ارباب اومده .
ته : ببینم پرستاری بلدی ؟
ا/ت : آ..آره .
ته کوک رو روی تخت خوابوند ...
ته : لطفا زخمش رو خوب کن
ا/ت : ب..باشه
ا/ت دست به کار شد و نتیجه عالی شد .
ته : آههه خوبه که الان حال کوک خوبه
پان با ترس وارد اتاق شد ...
پان : چه بلایی سر کوک اومد
ته : سلامت کو پرنسس خانوم
پان : او ببخشید آنیو
ته : عجب بهاری شد 🙄🙄
پان نشست کنار تخت کوک
کوک به هوش اومد
پان : داداشیییییییی ( با ذوق )
کوک رو محکم بغل کرد
کوک : الهی فدات شم درد دارم
پان : اممم ببخشید
تهیونگ فقط داره به پان نگاه میکنه 🙂
پان : اممم ایشون کیه ؟ ( منظور ا/ت هست )
ا/ت : من ...
کوک : ایشون ا/ت هستن دوست دختر من ...
ا/ت داره با تعجب به کوک نگاه میکنه
ته : اوووو ارباب بزرگ مافیا ها دوست دختر پیدا کرده ....
پان : وایییی داداشم دوست دختر پیدا کرده
از زبان راوی گلتون 😌:
خلاصه داشتن کوک رو مسخره میکردن که یکدفعه ....
ادامه دارد ✋
هاهاهااااا 🤩🤩🤩
شیطان به من میگن جای حساس تموم میکنم 😂
چاقو با ضربه ی محکمی به شکم کوک وارد شد . از دهن کوک خون میومد . کوک افتاد زمین .
لیا : حالا دیدی کوک کوچولو
کوک : انتقامم رو ازت میگیرم دختره ی عوضی .
همون لحظه تهیونگ با یه عالمه بادیگارد هیکلی وارد شد لیا رو تا میخورد زدن و رفتن .
ته : کوککککک حالت خوبه ( کوک رو تو بغلش گرفته )
کوک : ح...حالم خ....خوب ن...نیست
تهیونگ کوک رو بلند کرد و برد داخل اتاقش که ا/ت رو دید .
ا/ت : چه بلایی سر ارباب اومده .
ته : ببینم پرستاری بلدی ؟
ا/ت : آ..آره .
ته کوک رو روی تخت خوابوند ...
ته : لطفا زخمش رو خوب کن
ا/ت : ب..باشه
ا/ت دست به کار شد و نتیجه عالی شد .
ته : آههه خوبه که الان حال کوک خوبه
پان با ترس وارد اتاق شد ...
پان : چه بلایی سر کوک اومد
ته : سلامت کو پرنسس خانوم
پان : او ببخشید آنیو
ته : عجب بهاری شد 🙄🙄
پان نشست کنار تخت کوک
کوک به هوش اومد
پان : داداشیییییییی ( با ذوق )
کوک رو محکم بغل کرد
کوک : الهی فدات شم درد دارم
پان : اممم ببخشید
تهیونگ فقط داره به پان نگاه میکنه 🙂
پان : اممم ایشون کیه ؟ ( منظور ا/ت هست )
ا/ت : من ...
کوک : ایشون ا/ت هستن دوست دختر من ...
ا/ت داره با تعجب به کوک نگاه میکنه
ته : اوووو ارباب بزرگ مافیا ها دوست دختر پیدا کرده ....
پان : وایییی داداشم دوست دختر پیدا کرده
از زبان راوی گلتون 😌:
خلاصه داشتن کوک رو مسخره میکردن که یکدفعه ....
ادامه دارد ✋
هاهاهااااا 🤩🤩🤩
شیطان به من میگن جای حساس تموم میکنم 😂
۶.۳k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.