یین و یانگ (پارت ۱۳)
(بعد از ظهر همان روز )
خونه رو مرتب و تمیز کردم تا سویون برسه . یهو زنگ درو زدن . در رو باز کردم ، سویون بود . یه استایل کیوت داشت . یه دامن کوتاه طوسی پوشیده بود و یه بافت صورتی . یه کاپشن صورتی هم روش . معلوم بود خیلی هیجان زده س . گفت : سلام ! گفتم : سلام! خوش اومدی بیا تو . اومد داخل و بغلم کرد . برای جفتمون کاپوچینو درست کردم و نشستیم خوردیم . گفت : خب چه خبر ؟ خندیدم و گفتم : ما همش چند ساعته همو ندیدیم . گفت : اوه ، راست میگی . خب میخوای دنس رو شروع کنیم ؟ گفتم : آره خوب شد یادم انداختی . رفتم اسپیکرم رو آوردم و یه آهنگ پلی کردم و دنس رو انجام دادم . وقتی تموم شد ، سویون گفت : هوممم... به نظرم بدن نرمی داری و دنس رو کاملا درست و جا افتاده انجام دادی . انگار که سال هاست داری انجامش میدی . در کل باید بگم خیلی خوب بود . گفتم ممنون . بهم برای پس فردا کلی انگیزه داد . بعدش یکم دیگه باهم رقصیدیم و حسابی خسته شدیم . تازه نشسته بودیم که یهو سویون گفت : وای ! من برای امتحان فردا نخوندم . بهش خندیدم و گفتم : نترس بابا ، منم نخوندم . الان باهمدیگه می خونیمش . شروع کردیم درس خوندن تا موقع شام . **
موقع شام سویون گفت : وای خیلی گرسنمه . میای بریم رستوران مورد علاقم ؟ غذاهاش عالین ! قبول کردم . منم یه دامن مشکی که تا زانوم بود رو پوشیدم و به پیرهن سفید روش .(جون بابا چه خوشتیپ😂) و رفتیم به رستورانی که گی گفت . وقتی رسیدیم دیدم که رستورانه خیلی شبیه باره ! موزیک صداش تا ته بود و آخرای سالن غذاخوری همه داشتن می رقصیدن . گفتم : سویون ، تو گفتی میریم رستوران . اینجا کجاست ؟ سویون خندید و گفت : گفتم که غذاهای اینجا عالین که دروغم نبود ، ولی پسراش از اونم عالی ترن ! و لبخند شیطنت آمیزی زد . میدونستم که چه نقشه ای داره ولی من یکی حاضر نبودم شریکش بشم . دست منو گرفت و همراه خودش کشید سمت جمعیت ولی قبلش سه چهار تا پیک رفت بالا . به منم یه پیک داد ولی وقتی حواسش نبود ریختم روی زمین . (ا/ت از این چیزا خوشش نمیاد) بعد اینکه مست شد و منو ول کرد ، رفتم نشستم روی یه میز و یه شام مفصل خوردم . بعد شام اومدم دیدم هنوز داره اون وسط با پسره می رقصه . اصلا از پسره خوشم نمیاد . همینجور از یه گوشه داشتم نگاه می کردم که یهو ...
#فیک_بی_تی_اس#جونگ_کوک
خونه رو مرتب و تمیز کردم تا سویون برسه . یهو زنگ درو زدن . در رو باز کردم ، سویون بود . یه استایل کیوت داشت . یه دامن کوتاه طوسی پوشیده بود و یه بافت صورتی . یه کاپشن صورتی هم روش . معلوم بود خیلی هیجان زده س . گفت : سلام ! گفتم : سلام! خوش اومدی بیا تو . اومد داخل و بغلم کرد . برای جفتمون کاپوچینو درست کردم و نشستیم خوردیم . گفت : خب چه خبر ؟ خندیدم و گفتم : ما همش چند ساعته همو ندیدیم . گفت : اوه ، راست میگی . خب میخوای دنس رو شروع کنیم ؟ گفتم : آره خوب شد یادم انداختی . رفتم اسپیکرم رو آوردم و یه آهنگ پلی کردم و دنس رو انجام دادم . وقتی تموم شد ، سویون گفت : هوممم... به نظرم بدن نرمی داری و دنس رو کاملا درست و جا افتاده انجام دادی . انگار که سال هاست داری انجامش میدی . در کل باید بگم خیلی خوب بود . گفتم ممنون . بهم برای پس فردا کلی انگیزه داد . بعدش یکم دیگه باهم رقصیدیم و حسابی خسته شدیم . تازه نشسته بودیم که یهو سویون گفت : وای ! من برای امتحان فردا نخوندم . بهش خندیدم و گفتم : نترس بابا ، منم نخوندم . الان باهمدیگه می خونیمش . شروع کردیم درس خوندن تا موقع شام . **
موقع شام سویون گفت : وای خیلی گرسنمه . میای بریم رستوران مورد علاقم ؟ غذاهاش عالین ! قبول کردم . منم یه دامن مشکی که تا زانوم بود رو پوشیدم و به پیرهن سفید روش .(جون بابا چه خوشتیپ😂) و رفتیم به رستورانی که گی گفت . وقتی رسیدیم دیدم که رستورانه خیلی شبیه باره ! موزیک صداش تا ته بود و آخرای سالن غذاخوری همه داشتن می رقصیدن . گفتم : سویون ، تو گفتی میریم رستوران . اینجا کجاست ؟ سویون خندید و گفت : گفتم که غذاهای اینجا عالین که دروغم نبود ، ولی پسراش از اونم عالی ترن ! و لبخند شیطنت آمیزی زد . میدونستم که چه نقشه ای داره ولی من یکی حاضر نبودم شریکش بشم . دست منو گرفت و همراه خودش کشید سمت جمعیت ولی قبلش سه چهار تا پیک رفت بالا . به منم یه پیک داد ولی وقتی حواسش نبود ریختم روی زمین . (ا/ت از این چیزا خوشش نمیاد) بعد اینکه مست شد و منو ول کرد ، رفتم نشستم روی یه میز و یه شام مفصل خوردم . بعد شام اومدم دیدم هنوز داره اون وسط با پسره می رقصه . اصلا از پسره خوشم نمیاد . همینجور از یه گوشه داشتم نگاه می کردم که یهو ...
#فیک_بی_تی_اس#جونگ_کوک
۶.۲k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.