پارت ۲ ( اب و آتش)
-رها خواهش میکنم منو با علی تنها نزار به خدا قسم یه بلایی سر منو تو با هم میاره
-مامان برا چی انقدر میترسی؟
-اخه تو که اخلاقای اونو میشناسی یه روانیه روانی
-خب وقتی میدونستی اون یه روانیه باهاش ازدواج کردی؟
-اشتباه کردم اشتباه
-الان فایده نداره یه چند روزی به من فرصت بده ببینم میتونم خونه اجاره کنم تا اون موقع کارای طلاق تو رو هم درست میکنم
-رها من نمیتونم طلاق بگیرم
-ماماااااان آخه چی میگیییی نکنه واقعا دوسش داری اره مامان راستشو بگو؟
-بین یه دوراهیم نمیدونم دوسش دارم یا نه
- فکراتو بکن مامان هر وقت مطمئن شدی بیا پیش من . الان باید برم سرکار پرونده سختی دستم اومده ببینم میتونم کمکش کنم یا نه
-باشه برو مراقب خودت باش
-خدافظ
از خونه اومدم بیرون سوار ماشینم شدم سریع رفتم به خونم راستش من خونمو خیلی وقت پیش خریده بودم ولی به مامانم نگفتم چون به اون شوهر لا.شیش میگفت و اون اشغال دست به هر کاری میزد تا اون خونه رو بفروشه به خدا قسم اگه به خاطر مامانم نبود خیلی وقت پیش مینداختمش زندان خیلی راحت
یه استراحتی کردم و بعدش شروع کردم آماده شدن یه لباس شیک برای دادگاه پوشیدم و یه آرایش لایت خیلی خیلی ساده انجام دادم و پرونده ای که روی اپن بود رو برداشتم و به سمت ماشین حرکت کردم
-مامان برا چی انقدر میترسی؟
-اخه تو که اخلاقای اونو میشناسی یه روانیه روانی
-خب وقتی میدونستی اون یه روانیه باهاش ازدواج کردی؟
-اشتباه کردم اشتباه
-الان فایده نداره یه چند روزی به من فرصت بده ببینم میتونم خونه اجاره کنم تا اون موقع کارای طلاق تو رو هم درست میکنم
-رها من نمیتونم طلاق بگیرم
-ماماااااان آخه چی میگیییی نکنه واقعا دوسش داری اره مامان راستشو بگو؟
-بین یه دوراهیم نمیدونم دوسش دارم یا نه
- فکراتو بکن مامان هر وقت مطمئن شدی بیا پیش من . الان باید برم سرکار پرونده سختی دستم اومده ببینم میتونم کمکش کنم یا نه
-باشه برو مراقب خودت باش
-خدافظ
از خونه اومدم بیرون سوار ماشینم شدم سریع رفتم به خونم راستش من خونمو خیلی وقت پیش خریده بودم ولی به مامانم نگفتم چون به اون شوهر لا.شیش میگفت و اون اشغال دست به هر کاری میزد تا اون خونه رو بفروشه به خدا قسم اگه به خاطر مامانم نبود خیلی وقت پیش مینداختمش زندان خیلی راحت
یه استراحتی کردم و بعدش شروع کردم آماده شدن یه لباس شیک برای دادگاه پوشیدم و یه آرایش لایت خیلی خیلی ساده انجام دادم و پرونده ای که روی اپن بود رو برداشتم و به سمت ماشین حرکت کردم
۷.۱k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.