مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟓
ویو ات
صبح با حس خفگی از خواب بیدار شدم دیدم کوک محکم بغلم کرده یه لحظه هول کردم جیغ کشیدم که دوتامون از رو تخت افتادیم پایین
+ عاااا چیشده که حمله کرده
_واییی من تو بغل تو چیکار می کردم
+آها پس برای این جیغ کشیدی خوب اسکل اول صبحه بزار بخوابیم دیشب ترسیده بودی برای همین بغلت کردم
_شت این عادت مسخرم
+چه عادتی؟
_من از بچه عادت داشتم وقتی می ترسم برم بغل یکی
+ چه عادت باحالی این که مسخر نیست
اومدم جواب بدم که بچه ها مثل این جانی ها پریدن تو اتاق
"واییییییییییی چته چرا اول صبحی جیغ می زنی
÷ات خوبی چی شده
=کاری که نکردین؟
&اوووووو
+_کوفت نه می خوایم چه کار کنیم
&اوووو چه هماهنگ
_درد اگه می خواد جر نخورید همین الان برین بیرون
"اووو ما می ریم شما به کارتون برسید
_میاااااا(پرت کردن دمپایی به سمت میا)
"یاااااا رفتم
_شما هم اگه نمی خواید جر بخورید بیرون
=÷&چشم
_وایی از دست این فوضول ها آرامش ندارم که من
+آره خیلی فوضول
=بچه ها بیاین صبحونه
+_اومدیم
رفتم دست صورتمو شستم با کوک رفتیم پایین
_ اووووو نایون تو صبحونه درست کردی؟
=هوم
_آفلین
نشسته بودیم صبحونه می خوردیم که یهوو بابا زنگ زد که غذا پرید تو گلوم
÷یاااا کوک بزن پشت بچه غذا پرید تو گلوش
+(درحال زدن پشت ات😂)
÷ات چیشده کی زنگ زده؟
_بابا
اینو که گفتم غذا پرید تو گلوی ته
_یااا نایون بزن پشت ته خفه شد
=(درحال زدن پشت تهیونگ😂)
÷جواب بده جواب بده
_اوک
ویو مکالمه ات باباش
(علامت بابای ات و ته¥)
¥الو سلام دختر بابا
_الو سلام بابا کاری داشتی زنگ زدی
¥آره برای تو ته یه ماموریت دارم
_چییییییی بعد ۲ سال زنگ زدی آزمون کار بکشی؟
¥گوش کن دختر خوب ماموریت مهمه ی بعدشم مامان دلش واستون خیلی تنگ شده در جریان هستی که ۲ سال ندیدتتون ؟
_اوففف خیلی خوب میایم اما فقط بخاطر مامان بعدم من اومدم مسافرت امروز نمی تونم بیام
¥پس کی میای ها؟
_نمیدونم شاید فردا دلم می خواد این مسافرت با دوستام بهم خوش بگذره....
¥خیلی خوب پس، فردا منتظرم
_خدافس
¥خدافظ
پایان مکالمه ی ات و باباش
÷خوب چیشد چی میگفت
_گفت یه ماموریت داره برامون
÷چیییی بعد ۲ سال زنگ زده ازمون کار بکشهبعدم ما تازه اومدیم...
_(گرفتن دست ته)ته میدونم منم فقط بخاطر مامان قبول کردم مگرنه نه منم دلم نمی خواست برم....
÷مامان؟ مگه چیشده؟
_در جریان هستی که ۲ نرفتیم ببینیمش؟
÷اوففف باشه فقط بخاطر مامان خوب بچه ها آماده شین بریم جنگل روز آخره ما اینجاییم خوش بگذره
+اگه شما نمی خواد بمونید منم برمیگردم چون بدون شما خوش نمیگذره.....
&="آره ما هم میایم
_خیلی خوب فقط شما بعد ما بیاید آخه کار ما یکم پیچیدس....
&+="اوک
بعد از این که معلوم شد قرار فردا بریم رفتم تو اتاقم وسایل هامو جمع کردم یه تیشرت و شلوار گذاشتم بیرون آخه داریم یم ریم جنگل اون هم حشره اینا زیاد داره برای همین تیشرت و شلوار انتخاب کردم بعد ضد آفتاب زدم و یکم ریمل و تینت لب آخه همه میگن بدون نچرال خوشگل ترم برای همین کم آرایش میکنم لباسمو پوشیدم موهامو شونه کردم و باز گذاشتم و یه کتونی سفید پوشیدم رفتم پایین......
خب خب خماریییی ببخشید دیر استایل بچه ها رو هم پارت بعد می زارم🌚🦋
+
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟓
ویو ات
صبح با حس خفگی از خواب بیدار شدم دیدم کوک محکم بغلم کرده یه لحظه هول کردم جیغ کشیدم که دوتامون از رو تخت افتادیم پایین
+ عاااا چیشده که حمله کرده
_واییی من تو بغل تو چیکار می کردم
+آها پس برای این جیغ کشیدی خوب اسکل اول صبحه بزار بخوابیم دیشب ترسیده بودی برای همین بغلت کردم
_شت این عادت مسخرم
+چه عادتی؟
_من از بچه عادت داشتم وقتی می ترسم برم بغل یکی
+ چه عادت باحالی این که مسخر نیست
اومدم جواب بدم که بچه ها مثل این جانی ها پریدن تو اتاق
"واییییییییییی چته چرا اول صبحی جیغ می زنی
÷ات خوبی چی شده
=کاری که نکردین؟
&اوووووو
+_کوفت نه می خوایم چه کار کنیم
&اوووو چه هماهنگ
_درد اگه می خواد جر نخورید همین الان برین بیرون
"اووو ما می ریم شما به کارتون برسید
_میاااااا(پرت کردن دمپایی به سمت میا)
"یاااااا رفتم
_شما هم اگه نمی خواید جر بخورید بیرون
=÷&چشم
_وایی از دست این فوضول ها آرامش ندارم که من
+آره خیلی فوضول
=بچه ها بیاین صبحونه
+_اومدیم
رفتم دست صورتمو شستم با کوک رفتیم پایین
_ اووووو نایون تو صبحونه درست کردی؟
=هوم
_آفلین
نشسته بودیم صبحونه می خوردیم که یهوو بابا زنگ زد که غذا پرید تو گلوم
÷یاااا کوک بزن پشت بچه غذا پرید تو گلوش
+(درحال زدن پشت ات😂)
÷ات چیشده کی زنگ زده؟
_بابا
اینو که گفتم غذا پرید تو گلوی ته
_یااا نایون بزن پشت ته خفه شد
=(درحال زدن پشت تهیونگ😂)
÷جواب بده جواب بده
_اوک
ویو مکالمه ات باباش
(علامت بابای ات و ته¥)
¥الو سلام دختر بابا
_الو سلام بابا کاری داشتی زنگ زدی
¥آره برای تو ته یه ماموریت دارم
_چییییییی بعد ۲ سال زنگ زدی آزمون کار بکشی؟
¥گوش کن دختر خوب ماموریت مهمه ی بعدشم مامان دلش واستون خیلی تنگ شده در جریان هستی که ۲ سال ندیدتتون ؟
_اوففف خیلی خوب میایم اما فقط بخاطر مامان بعدم من اومدم مسافرت امروز نمی تونم بیام
¥پس کی میای ها؟
_نمیدونم شاید فردا دلم می خواد این مسافرت با دوستام بهم خوش بگذره....
¥خیلی خوب پس، فردا منتظرم
_خدافس
¥خدافظ
پایان مکالمه ی ات و باباش
÷خوب چیشد چی میگفت
_گفت یه ماموریت داره برامون
÷چیییی بعد ۲ سال زنگ زده ازمون کار بکشهبعدم ما تازه اومدیم...
_(گرفتن دست ته)ته میدونم منم فقط بخاطر مامان قبول کردم مگرنه نه منم دلم نمی خواست برم....
÷مامان؟ مگه چیشده؟
_در جریان هستی که ۲ نرفتیم ببینیمش؟
÷اوففف باشه فقط بخاطر مامان خوب بچه ها آماده شین بریم جنگل روز آخره ما اینجاییم خوش بگذره
+اگه شما نمی خواد بمونید منم برمیگردم چون بدون شما خوش نمیگذره.....
&="آره ما هم میایم
_خیلی خوب فقط شما بعد ما بیاید آخه کار ما یکم پیچیدس....
&+="اوک
بعد از این که معلوم شد قرار فردا بریم رفتم تو اتاقم وسایل هامو جمع کردم یه تیشرت و شلوار گذاشتم بیرون آخه داریم یم ریم جنگل اون هم حشره اینا زیاد داره برای همین تیشرت و شلوار انتخاب کردم بعد ضد آفتاب زدم و یکم ریمل و تینت لب آخه همه میگن بدون نچرال خوشگل ترم برای همین کم آرایش میکنم لباسمو پوشیدم موهامو شونه کردم و باز گذاشتم و یه کتونی سفید پوشیدم رفتم پایین......
خب خب خماریییی ببخشید دیر استایل بچه ها رو هم پارت بعد می زارم🌚🦋
+
۹.۳k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.