yeonmin
تکپارتی یونمین(درخواستی)پارت ۲
جیمین: چی؟ من رو تازه...
یونگی: مدت هاس عاشقتم ، پسری که تمام عمرش پر از بدبختی بود و همیشه ناراحت بود ، ولی زمان گیتار زدن در دنیای خودش غرق میشد و دنیا رو برای چند لحظه فراموش میکرد.
جیمین ، تازه یادش امده بود که این مرد را کجا دیده.
جیمین: وایسا تو همون مردی هستی که به دیدنم میومدی و-
انگشتان بزرگش را به رویه زبون پسر گذاشت.
یونگی: بله خودمم.
جیمین: تو...تو منو دوست داری؟
یونگی: اره.جیمین: چطوری بهت اعتماد کنم؟ خیلی از ادما که این حرف رو بهم زدن بعد از پشت بهم خنجر زدن ، حتی مادرم.
با گفتن کلمه مادر دوباره اشکانش شروع کردن به ریختن. دستانش رو جلویه چشمانش گذاشت.
یونگی: خواهش میکنم ، قول میدم ، قول میدم که واقعا دوست داشته باشم.
بعد با دستانش ، دست های کوچک پسر را کنار زد و گفت
یونگی: فقط بهم یه فرصت بده ، خواهش میکنم.
کمی فکر کرد و گفت
جیمین:باشه.
با این حرفش ، پسر بزرگ تر او را در آغوش گرفت و بوسه ای رویه پیشونی ان زد.
یونگی: دوست دارم کوچولو.
جیمین: چی؟ من رو تازه...
یونگی: مدت هاس عاشقتم ، پسری که تمام عمرش پر از بدبختی بود و همیشه ناراحت بود ، ولی زمان گیتار زدن در دنیای خودش غرق میشد و دنیا رو برای چند لحظه فراموش میکرد.
جیمین ، تازه یادش امده بود که این مرد را کجا دیده.
جیمین: وایسا تو همون مردی هستی که به دیدنم میومدی و-
انگشتان بزرگش را به رویه زبون پسر گذاشت.
یونگی: بله خودمم.
جیمین: تو...تو منو دوست داری؟
یونگی: اره.جیمین: چطوری بهت اعتماد کنم؟ خیلی از ادما که این حرف رو بهم زدن بعد از پشت بهم خنجر زدن ، حتی مادرم.
با گفتن کلمه مادر دوباره اشکانش شروع کردن به ریختن. دستانش رو جلویه چشمانش گذاشت.
یونگی: خواهش میکنم ، قول میدم ، قول میدم که واقعا دوست داشته باشم.
بعد با دستانش ، دست های کوچک پسر را کنار زد و گفت
یونگی: فقط بهم یه فرصت بده ، خواهش میکنم.
کمی فکر کرد و گفت
جیمین:باشه.
با این حرفش ، پسر بزرگ تر او را در آغوش گرفت و بوسه ای رویه پیشونی ان زد.
یونگی: دوست دارم کوچولو.
۱۱.۸k
۲۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.